bts
#معشوقه_لرد
پارت: ۱۶
سه روز بعد
طی این سه روز جونگکوک خونه ی تهیونگ موند و زندگیه فراتر از پادشاهی ای داشت
مدام به بقیه دستور میداد حتی به تهیونگ اونم بیشتر از همه تهیونگ بعضی اوقات کلافه میشد و میخواست سر جونگکوک داد بزنه یا بگه کاری که میخواد رو انجام نمیدهولی وقتی به چشمای تیله ایه جونگکوک نگاه میکرد توش قرق میشد و ناخوداگاه اطاعت امر میکرد تهیونگ حتی چند بار به سوکجین گفته بود که ناخوداگاه با دیدن چشمای جونگکوک میگه چشم ولی سوکجین با خنده جوابشو داده که...
سوکجین: من ازهمون اول که دیدمش اون چشمای یه ادم رو نداشت، چشمای معصومه یه بچه پاندارو داشت که گرسنشه و به بامبوی خوشمذه ی روبه روش نگاه میکنه، عادیه نتونی بگی نه، چشماش خیلی معصومه دل ادم رو اب میکنه
_ولی هیونگ من اینجوری که تو میگی نیست برام
_چشماش اصلا... اصلا انگار یه کهکشانه
سوکجین: خب فرم چشماشه که بچگونست و وادارت میکنه
_اما چشماش برای من بچگونه نیست
سوکجین: ملتمسه
_ملتمس هم نیست
سوکجین: پس چیه؟
تهیونگ ناخونکی به غذای در حال پخت سوکجین زد که...
سوکجین: تهیونگااااااااااااا 😡یا مثل ادم بشین رو صندلی حرفتو بزن یا برو بیرون، هر طرفه اشپزخونه میرم دنبالمی و تو دست و پامی و ناخنک میزنی_تسلیم تسلیم
تهیونگ نشست رو صندلی
سوکجین: نگفتی پس چشماش چیه؟
_یه حس خاصی داره وقتی بهش نگاه میکنم، توشون قرق میشم
_اصلا میدونی... انگار توی چشماش یه دنیای دیگه وجود داره، انگار جادو داره، جاذبه داره منو جذب میکنه به خودش، روحمو میکشه توی خودش
سوکجین: اوا بد شد که!
_چی بد شددد؟
سوکجین: کت شلوار نو ندارم
_کت شلوار؟ هیونگ من دارم باهات حرف میزنم بعد تو فکر کت شلواری؟
سوکجین: وا. خب عاشق شدی منم کت شلوار نو ندارم عروسیت بپوشم
_عاشق شدم؟ عاشقه کی؟
سوکجین: جونگکوک
_هیونگ الان وقت شوخیه؟ ما هردومون پسریم. درضمن من عاشق اون نمیشم اصلا ایده عالای منو نداره
سوکجین ادای تهیونگ رو دراورد:«اصاا ایده عالای منو نداره»پسره از خود راضی، خیلیم دلت بخواد، اون پسر یه جواهره خوشگل و ضریفه بعد میگی ایده عالاتو نداره؟ تو خودت رو تو آینه دیدی؟ خودت ایده عال هستی که دنبال ایده عالاتی؟ از خودراضی
_از خود راضی منم یا تو که بیست و چهاری پای اینه داری لاس میزنی. سوکجین: ادب داشته باش با بزرگ ترت درست صحبت کن . درضمن، تنها کسی که لیاقت ورلد واید هندسام رو داره خود ورلد واید هندسامه _او بله بله جناب هندسام فقط دلم میخواد بدونم نظر کدوم ابلهی بوده که تو اینگلیسی و کلمه ورلد واید هندسام رو یاد بگیری
سوکجین سینی هاوی شربت و شیر موز و کوکی رو داد دست تهیونگ. سوکجین: بچه جون انقدر ازیت نکن برو به عشقت برس و مثل یه پیشخدمت خوب سفارشاتشو واسش ببر
پارت: ۱۶
سه روز بعد
طی این سه روز جونگکوک خونه ی تهیونگ موند و زندگیه فراتر از پادشاهی ای داشت
مدام به بقیه دستور میداد حتی به تهیونگ اونم بیشتر از همه تهیونگ بعضی اوقات کلافه میشد و میخواست سر جونگکوک داد بزنه یا بگه کاری که میخواد رو انجام نمیدهولی وقتی به چشمای تیله ایه جونگکوک نگاه میکرد توش قرق میشد و ناخوداگاه اطاعت امر میکرد تهیونگ حتی چند بار به سوکجین گفته بود که ناخوداگاه با دیدن چشمای جونگکوک میگه چشم ولی سوکجین با خنده جوابشو داده که...
سوکجین: من ازهمون اول که دیدمش اون چشمای یه ادم رو نداشت، چشمای معصومه یه بچه پاندارو داشت که گرسنشه و به بامبوی خوشمذه ی روبه روش نگاه میکنه، عادیه نتونی بگی نه، چشماش خیلی معصومه دل ادم رو اب میکنه
_ولی هیونگ من اینجوری که تو میگی نیست برام
_چشماش اصلا... اصلا انگار یه کهکشانه
سوکجین: خب فرم چشماشه که بچگونست و وادارت میکنه
_اما چشماش برای من بچگونه نیست
سوکجین: ملتمسه
_ملتمس هم نیست
سوکجین: پس چیه؟
تهیونگ ناخونکی به غذای در حال پخت سوکجین زد که...
سوکجین: تهیونگااااااااااااا 😡یا مثل ادم بشین رو صندلی حرفتو بزن یا برو بیرون، هر طرفه اشپزخونه میرم دنبالمی و تو دست و پامی و ناخنک میزنی_تسلیم تسلیم
تهیونگ نشست رو صندلی
سوکجین: نگفتی پس چشماش چیه؟
_یه حس خاصی داره وقتی بهش نگاه میکنم، توشون قرق میشم
_اصلا میدونی... انگار توی چشماش یه دنیای دیگه وجود داره، انگار جادو داره، جاذبه داره منو جذب میکنه به خودش، روحمو میکشه توی خودش
سوکجین: اوا بد شد که!
_چی بد شددد؟
سوکجین: کت شلوار نو ندارم
_کت شلوار؟ هیونگ من دارم باهات حرف میزنم بعد تو فکر کت شلواری؟
سوکجین: وا. خب عاشق شدی منم کت شلوار نو ندارم عروسیت بپوشم
_عاشق شدم؟ عاشقه کی؟
سوکجین: جونگکوک
_هیونگ الان وقت شوخیه؟ ما هردومون پسریم. درضمن من عاشق اون نمیشم اصلا ایده عالای منو نداره
سوکجین ادای تهیونگ رو دراورد:«اصاا ایده عالای منو نداره»پسره از خود راضی، خیلیم دلت بخواد، اون پسر یه جواهره خوشگل و ضریفه بعد میگی ایده عالاتو نداره؟ تو خودت رو تو آینه دیدی؟ خودت ایده عال هستی که دنبال ایده عالاتی؟ از خودراضی
_از خود راضی منم یا تو که بیست و چهاری پای اینه داری لاس میزنی. سوکجین: ادب داشته باش با بزرگ ترت درست صحبت کن . درضمن، تنها کسی که لیاقت ورلد واید هندسام رو داره خود ورلد واید هندسامه _او بله بله جناب هندسام فقط دلم میخواد بدونم نظر کدوم ابلهی بوده که تو اینگلیسی و کلمه ورلد واید هندسام رو یاد بگیری
سوکجین سینی هاوی شربت و شیر موز و کوکی رو داد دست تهیونگ. سوکجین: بچه جون انقدر ازیت نکن برو به عشقت برس و مثل یه پیشخدمت خوب سفارشاتشو واسش ببر
۷.۷k
۲۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.