پارت سوم
(پارت سوم)
ویو ات)
راه افتادیم برای کوکی چندتا لباس گرفت که ی لباس چشمم رو خیلی گرفت
ات: کوکی ( کیوت)
کوکی: کدوم؟
ات: اون ( با دست اشاره کرد)
کوک: نه اون خیلی باز
ات: کجاش بازه؟؟
کوک: هفت راند
ات: اصلا کن ده راند من اون لباس رو میخوام ( کیوت و پاش رو بکوبید زمین)
کوکی: اوکی ده راند ولی لباس رو تو خواب ببینی ( تو خواب ببینی؟؟ داداش تو شب میزاری این بخواب)
ات نشست روی زمین
ات: باهات قهرم ( صورتش رو کرد اون ور)
کوک نشست رو به رو ات
کوک: هانی
ات:...
کوک: دارلینگ
ات:...
کوک: بیبی
ات: هوم
کوک: تو چشام نگاه کن
ات برگشت طرف کوک
کوک: خیلی لباس رو میخوای؟
ات: اهم ( سرش رو بالا پایین کرد یعنی آره)
کوک: باشه ولی راند ها رو میبرم بالا
ات: لطفا ددی ( کیوت ترین حالت)
کوک: باشه حالا پاشو ( خنده)
ات و کوک پاشودن رفتن تو مغازه ات رفت لباس رو بپوشه کوک منتظر بود که یهو
ات: کوکی بیا
کوک رفت پشت در
کوک: چیشده؟؟
ات در رو باز کرد
ات: کوک بیا
کوک رفت تو
ات: کوک زیپ این رو ببند
کوک: اوکی
کوک اول ی بوسه روی پشت ات گذاشت بعد همون طوری که داشت زیپ لباس ات رو میبست روی گردن ات کیس مارک میزاشت وقتی زیپ لباس ات رو بست ات برگشت سمت کوک کوک از کمر ات گرفت و شروع کردن به معکیدن لباش بعد چند مین نفس کم اوردن از هم جدا شدن
کوک: طعم لبات واقعا خوب
ات: تموم شد؟
کوک: میخوای ادامه بدیم؟
ات: دوست داشتم ادامه بدیم ولی الان نمیشه
کوک: اوک
ات یکم رفت عقب
(حمایت نمیکنید چرااااا این فیکمو دوست نداریددد)
(پارت بعد شرایط 30تا لایک خوبههه)
ویو ات)
راه افتادیم برای کوکی چندتا لباس گرفت که ی لباس چشمم رو خیلی گرفت
ات: کوکی ( کیوت)
کوکی: کدوم؟
ات: اون ( با دست اشاره کرد)
کوک: نه اون خیلی باز
ات: کجاش بازه؟؟
کوک: هفت راند
ات: اصلا کن ده راند من اون لباس رو میخوام ( کیوت و پاش رو بکوبید زمین)
کوکی: اوکی ده راند ولی لباس رو تو خواب ببینی ( تو خواب ببینی؟؟ داداش تو شب میزاری این بخواب)
ات نشست روی زمین
ات: باهات قهرم ( صورتش رو کرد اون ور)
کوک نشست رو به رو ات
کوک: هانی
ات:...
کوک: دارلینگ
ات:...
کوک: بیبی
ات: هوم
کوک: تو چشام نگاه کن
ات برگشت طرف کوک
کوک: خیلی لباس رو میخوای؟
ات: اهم ( سرش رو بالا پایین کرد یعنی آره)
کوک: باشه ولی راند ها رو میبرم بالا
ات: لطفا ددی ( کیوت ترین حالت)
کوک: باشه حالا پاشو ( خنده)
ات و کوک پاشودن رفتن تو مغازه ات رفت لباس رو بپوشه کوک منتظر بود که یهو
ات: کوکی بیا
کوک رفت پشت در
کوک: چیشده؟؟
ات در رو باز کرد
ات: کوک بیا
کوک رفت تو
ات: کوک زیپ این رو ببند
کوک: اوکی
کوک اول ی بوسه روی پشت ات گذاشت بعد همون طوری که داشت زیپ لباس ات رو میبست روی گردن ات کیس مارک میزاشت وقتی زیپ لباس ات رو بست ات برگشت سمت کوک کوک از کمر ات گرفت و شروع کردن به معکیدن لباش بعد چند مین نفس کم اوردن از هم جدا شدن
کوک: طعم لبات واقعا خوب
ات: تموم شد؟
کوک: میخوای ادامه بدیم؟
ات: دوست داشتم ادامه بدیم ولی الان نمیشه
کوک: اوک
ات یکم رفت عقب
(حمایت نمیکنید چرااااا این فیکمو دوست نداریددد)
(پارت بعد شرایط 30تا لایک خوبههه)
- ۱۶.۱k
- ۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط