ای که جان در آستینم داشتی
ای که جان در آستینم داشتی
چون چنین بارِ غمت انباشتی
من که سر دادم به راهِ عشق تو
کافری کردی شبم انگاشتی
گشته بودم آسمان روی سرت
شمع خاموشی مرا پنداشتی
من بسوی تو ، تو بر سوی دگر
جامه بختم زمین بگذاشتی
چون چنین بارِ غمت انباشتی
من که سر دادم به راهِ عشق تو
کافری کردی شبم انگاشتی
گشته بودم آسمان روی سرت
شمع خاموشی مرا پنداشتی
من بسوی تو ، تو بر سوی دگر
جامه بختم زمین بگذاشتی
۱.۸k
۱۳ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.