سرکش14

_تهیونگ
با تماس جانگکوک چندنفر از افراد و برداشتم و رفتم پیشش..
_جانگکوک
عصبی روی صندلی بار نشسته بودم و با چاقوم روی میز خراش ایجاد میکردم..
_تهیونگ
اینجا چه خبره کوک؟
_جانگکوک
سرم‌پایین بود.. نمیدونستم باید چی بگم و چیکار کنم
_تهیونگ
عصبی رفتم و از یقش گرفتم.. اینجا چه خبره کوکککک اون بچه کجاست! تو قول دادی ازش مراقبت کنی!
_جانگکوک
حواسم به تهیونگ بود که روی زمین خون دیدم.. رفتم‌سمت خون و بهش دست زدم.. یکم‌بوش کردم.. بوی لیمو میداد.. بغضم شکست.. من تاحالا واسه کسی گریه نکرده بودم ولی نمیدونم‌چرا برای اون انقدر ناراحت بودم.. یعنی دارن چه بلایی سرت میارن مینی؟(با گریه و آروم)
_تهیونگ
کوک؟ جدی داری براش گریه میکنی؟ باورم نمیشه اون باهات چیکار کرده که انقدر حالت بخواطرش بده؟
_جانگکوک
اون.. اون واقعا خیلی خاصه من باید ازش مراقبت میکردم من به هیچ دردی نمیخورم.. کارم فقط کشتن و کشیدن و مست شدنه(بریده بریده و با گریه)
_تهیونگ
رفتم پیشش و بغلش کردم.. نجاتش میدیم کوک بهت قول میدم که برش میگردونیم و دوباره عمارت پر میشه از سرو صدای اون..
دیدگاه ها (۰)

کافران بیگناه

تا نظری ندید پارت نمیزارمم!!

بورام10

کافران بیگناه1

کاش براتون مهم بودم

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭² وارد شدیم و همینجوری داشتیم میرفتی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط