"چند پارتی"
"چند پارتی"
وقتی بادیگارد شخصیت بود و....🌴☁️پارت سوم:////
و بادیدن جونگ کوک که با بالا تنه ی لخت و بدون پتو رو تخت خوابیده جیغ خفه ای کشیدم...پسره ی دیونه آخه می تو این سرما بدون لباس میخوابه که تو د....با صدای بلند رعد و برق دستام رو روی گوشام گذاشتم و جیغ بلندی کشیدم.
جونگ کوک {با صدای جیغ کسی از جام پریدم و با دیدن مینی که روی زمین نشسته و دستش رو گوشاشه و داره جیغ میزنه به طرفش دویدم و شونه هاش رو گرفتم...می...مینی چرا جیغ میزنی...مینی منو نگاه کن.
مینی{رع...رعد هق... رعد و برق *گریه *
جونگ کوک{رعد و برق...نگاهی به پنجره ی اتاق انداختم...بله چه بارونی هم میباره...دوباره برگشتم سمت مینی که دیدم با چشمای خمار و خیسش زل زده به من...چیه چرا اینجوری نگام میکنی؟
مینی{میشه من امشب اینجا بخوابم؟ *اروم*
جونگ کوک{بله؟...بعد من کجا بخوابم؟
مینی{خ...خب تو رو کاناپه بخواب.
جونگ کوک {*نگاهی عمیق *
مینی{صبر کن ببینم...مگه تو شغلت محافظت از من نیست؟...پس منم به عنوان رئیست بهت دستور میدم که امشب کنارم رو کاناپه بخوابی...حالا هم برو یه چیزی تنت کن...زودباش.
جونگ کوک{از حرص دلم میخواست سرمو بکوبم تو دیوار...ولی به جاش لبخند مسخره ای زدم و گفتم...چشم مادمازل.
*ساعت 8:47 صبح_عمارت کانگ*
جونگ کوک{با تابش نور خورشید تو صورتم چشمام رو باز کردم...کمی تو جام جابه جا شدم و در آخر نشستم رو کاناپه...نگاهی به تختم انداختم و با دیدن مینی که با خیال راحت خوابیده بود پرو ای نثارش کردم... با فکری که به ذهنم رسید به طرف تخت رفتم و شروع کردم به تکون دادن مینی...مینی...خانوم کانگ...رئیس...بیدار شو...هوی بیدار شو.
مینی{اوممم چیه...ولم کن*خوابالود *
جونگ کوک{بلند شو ببینم...امروز برنامه کوهِ...میخوایم بریم کوه.
مینی{ببینم دیونه شدی؟...بریم کوه؟...اونم تو این هوای سرد؟
جونگ کوک{همونطور که خودت گفتی بانو من بادیگارد و محافظت توام...در کنار این کار پدرتون یه وظیفه دیگه به من داده که تا پایان سفرش باید به درست این وظیفه رو انجام بدم...حالا ام بلند شو آماده شو بریم کوه*لبخند*
مینی{بی تربیت.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ادمین بی تربیتتون اومده😁🤦♀️🤝💔
وقتی بادیگارد شخصیت بود و....🌴☁️پارت سوم:////
و بادیدن جونگ کوک که با بالا تنه ی لخت و بدون پتو رو تخت خوابیده جیغ خفه ای کشیدم...پسره ی دیونه آخه می تو این سرما بدون لباس میخوابه که تو د....با صدای بلند رعد و برق دستام رو روی گوشام گذاشتم و جیغ بلندی کشیدم.
جونگ کوک {با صدای جیغ کسی از جام پریدم و با دیدن مینی که روی زمین نشسته و دستش رو گوشاشه و داره جیغ میزنه به طرفش دویدم و شونه هاش رو گرفتم...می...مینی چرا جیغ میزنی...مینی منو نگاه کن.
مینی{رع...رعد هق... رعد و برق *گریه *
جونگ کوک{رعد و برق...نگاهی به پنجره ی اتاق انداختم...بله چه بارونی هم میباره...دوباره برگشتم سمت مینی که دیدم با چشمای خمار و خیسش زل زده به من...چیه چرا اینجوری نگام میکنی؟
مینی{میشه من امشب اینجا بخوابم؟ *اروم*
جونگ کوک{بله؟...بعد من کجا بخوابم؟
مینی{خ...خب تو رو کاناپه بخواب.
جونگ کوک {*نگاهی عمیق *
مینی{صبر کن ببینم...مگه تو شغلت محافظت از من نیست؟...پس منم به عنوان رئیست بهت دستور میدم که امشب کنارم رو کاناپه بخوابی...حالا هم برو یه چیزی تنت کن...زودباش.
جونگ کوک{از حرص دلم میخواست سرمو بکوبم تو دیوار...ولی به جاش لبخند مسخره ای زدم و گفتم...چشم مادمازل.
*ساعت 8:47 صبح_عمارت کانگ*
جونگ کوک{با تابش نور خورشید تو صورتم چشمام رو باز کردم...کمی تو جام جابه جا شدم و در آخر نشستم رو کاناپه...نگاهی به تختم انداختم و با دیدن مینی که با خیال راحت خوابیده بود پرو ای نثارش کردم... با فکری که به ذهنم رسید به طرف تخت رفتم و شروع کردم به تکون دادن مینی...مینی...خانوم کانگ...رئیس...بیدار شو...هوی بیدار شو.
مینی{اوممم چیه...ولم کن*خوابالود *
جونگ کوک{بلند شو ببینم...امروز برنامه کوهِ...میخوایم بریم کوه.
مینی{ببینم دیونه شدی؟...بریم کوه؟...اونم تو این هوای سرد؟
جونگ کوک{همونطور که خودت گفتی بانو من بادیگارد و محافظت توام...در کنار این کار پدرتون یه وظیفه دیگه به من داده که تا پایان سفرش باید به درست این وظیفه رو انجام بدم...حالا ام بلند شو آماده شو بریم کوه*لبخند*
مینی{بی تربیت.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ادمین بی تربیتتون اومده😁🤦♀️🤝💔
۲۹.۲k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.