بیب من برمیگردم
بیب من برمیگردم
پارت: 69
گوشی رو کنار گذاشت و باهام چشم تو چشم شد و گفت
+ نمیخوای اون ماسک لعنتی رو برداری؟
_ ببخشید خانم اما من نمیتونم ماسکم رو بردارم
هوفی کشید به ساعت دستش نگاه کرد و بلند گفت
+ اجوما غذا حاضره؟
یه خانمی بدو بدو اومد سمتمون تعظیم کرد و گفت
_ خانم داریم میز رو میچینیم
+ سریع من تو شرکت کلی کار دارم
_ چشم خانم
اجوما رفت خانم کیم دوباره منو نگاه کرد و گفت
+ بعد اینکه ناهار خوردیم حاضر میشی یه سر باید بریم شرکت
اروم چشمی گفتم و سرمو انداختم پایین یکم سرگیجه داشتم اما اهمیت ندادم که یهو یچیزی دوباره اومد جلو چشمام کسی رو نمی دیدم اما یه صدایی میشنیدم که میگفت جونگکوک من بهت احتیاج دارم کمکم کن
سرمو محکم گرفتم و با دستام فشارش دادم بدنم شروع کرد به درد کردن
حالم اصلا خوب نبود که یهو چشمامو باز کردم خانم کیم با چشمای تعجب داشت نگاهم میکرد
+ جانگه حالت خوبه ؟
_ بله خوبم
یه قرص داد بهم و گفت
+ بیا این قرصه سر درده بخور کمکت میکنه
قرص رو از دستش گرفتم و تشکر کردم
پارت: 69
گوشی رو کنار گذاشت و باهام چشم تو چشم شد و گفت
+ نمیخوای اون ماسک لعنتی رو برداری؟
_ ببخشید خانم اما من نمیتونم ماسکم رو بردارم
هوفی کشید به ساعت دستش نگاه کرد و بلند گفت
+ اجوما غذا حاضره؟
یه خانمی بدو بدو اومد سمتمون تعظیم کرد و گفت
_ خانم داریم میز رو میچینیم
+ سریع من تو شرکت کلی کار دارم
_ چشم خانم
اجوما رفت خانم کیم دوباره منو نگاه کرد و گفت
+ بعد اینکه ناهار خوردیم حاضر میشی یه سر باید بریم شرکت
اروم چشمی گفتم و سرمو انداختم پایین یکم سرگیجه داشتم اما اهمیت ندادم که یهو یچیزی دوباره اومد جلو چشمام کسی رو نمی دیدم اما یه صدایی میشنیدم که میگفت جونگکوک من بهت احتیاج دارم کمکم کن
سرمو محکم گرفتم و با دستام فشارش دادم بدنم شروع کرد به درد کردن
حالم اصلا خوب نبود که یهو چشمامو باز کردم خانم کیم با چشمای تعجب داشت نگاهم میکرد
+ جانگه حالت خوبه ؟
_ بله خوبم
یه قرص داد بهم و گفت
+ بیا این قرصه سر درده بخور کمکت میکنه
قرص رو از دستش گرفتم و تشکر کردم
- ۱۷۶
- ۲۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط