عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید . .

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید . .
——————————————————————
آن چه از آخرین دقایق من مانده ، پر از رنجی است که با روی باز در آغوش اش می گیرم زیرا هر آن چه در همه زندگی ام حقیقی شد ، تنها از رنج بود !
تنها هراس من در همه زندگی ام همیشه این بود که مبادا شایسته رنج خود نباشم !
و کاش به من بگویی که شایسته این رنجم !
چگونه می توان بی رنج عاشق شد ؟
چگونه می توان بی رنج به شکوه رسید ؟
ما با همه حقیقت در دستان مان متولد می شویم و این حقیقت هر روز بی صدا ، آرام آرام از لا به لای انگشتان لرزان مان فرو می ریزد !
به دلیل همه ترس و حقارتی که در زندگی می پذیریم ، تا رنج نکشیم !
تا عاشقانه زندگی نکنیم !
رنج های زیادی در جهان من و شما است ، تنها برای همه آن چه که باید شهامت داشتیم و می گفتیم و نگفتیم !
به خودت اجازه بده بگویی ، آن چه را که دیگران شهامت اندیشیدن به آن را حتی در قلب خود ندارند !
هرگز اجازه نده سکوت انتخاب ات باشد !
وقتی که قلب ات با صدای رسا با تو سخن می گوید !
بگذار آخرین کلمات ام برای شما از عشق باشد ، عشق آن گنج ارزش مندی است که می توانی با آن همه جهان را از آن خود کنی !
و نه تنها خود که همه انسان ها را از گناهان شان بازگیری و رهای شان سازی !
پس برو ، بی آن که بترسی حتی یک لحظه !
( حضرت داستایوفسکی )