فرشته کوچولو من
پارت ۹۲
[ویو هارین]
ته مون خندید
ته مون: آفرین خانم کوچولو خیلی باهوشی... ولی امروز قرار یک کار دیگه کنیم
با خونسردی گفتم
هارین: چیکار
ته مون: جئون جونگ کوک امتحان می کنیم....اگر امتحان خراب کرد تو یکی خواسته های من انجام می دی
هارین: می دونی که اگر بفهمه دستت بهم خورده می کشت که
خندید
داشت از حرفام حرصی می شد
ته مون: فقط ساکت باش....
و به یکی زنگ زد
[ویو جونگ کوک]
ته مون عوضی بهم زنگ زد
[مکالمه تماس]
جونگ کوک: چی می خوای مردک
ته مون: عشقت...و دوستت دسته منه
جونگ کوک: گوه نخور چطور ممکنه
ته مون اگه می خوای زنده بمونن به آدرس که برات فرستادم بیا
و قطع کرد
سریع به سمت مکان حرکت کردم
با سرعت می روندم
بعد از ۳۰ مین رسیدم
وارد ساختمون شدم
هاجون به صندلی بسته بودن هارین روی صندلی نشسته بود
و اسلحه روی سرش بود
با عربده گفتم
جونگ کوک: مردک چطور جرئت کردی
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.