پارت ۲
پارت ۲
ا/ت:چیکارم دارن خانم .🤔
خدمتکار :نمیدونم به من چیزی نگفتن 🙇♀️
ا/ت:باشه میتونی بری
خدمتکار:چشم همین که اجومادر رو بست و رفت ؛راه افتادم به سمت اتاق کار مادرم (ارباب خانه خانومه سوزی 😂)
ا/ت:یا حضرت قاسم چیکارم داره به اسم الله رحمان رحیم .
در زدم چند بار در زدم گفتم نکنه توریش شده باشه مامان عزیزم .
رفتم داخل اتاق دیدم که داره با کاغذ های کاریش ور میره .
بله بله 🫥
ا/ت:مادر مادر مادر
چندین بار صداش زدم اما حواسش نبود رفتم نشستم روی مبل اتاق کار مادرم بعد از ۵ دقیقه دیدم به خودش اومد و گفت ...
مادرم :تو مگه دست نداری که در بزنی ترسیدم ا/ت .
ا/ت:مامان من بیش از ۱۰ بار در زدم والا 😑😮💨
شما حواست نیست .
جواب ندادین نگران شدم اومدم داخل .
گفتم نکنه بلایی سرتون اومده باشه 😅
...
مامانم:اه دختر گلم بابت بی ادبی من من رو ببخش(نسخه ای از این مادر 😥)
ا/ت: خوب اشکالی نداره مادرجون بهم بگین واسه چی منو صدا زدین قرار بود من واسه ی ۲ روز توی اتاق زندانی باشم،که .
مامانم: دیگه این حرفو نزن 🤬😠😡تظرم اوض شد ، دیگه نمی خوام با اون مرتیکه ازدواج کنم .
ا/ت: واقعا😃😃😃😃😃
مادر خودمی 🫂🫂🫂🫂
دوست دارم مامانی 😘 واقعا برات نگران بودم .
مامانم :خوب دسگه ولش کن, ببین دخترم من واسه ۱۱ ماه دارم میرم تایلند واسه کارای اداری .
ا/ت:اره میدونم کارای اداری شما چیه کشت...
نزاشت حرفمو تموم کنم که گفت
مامانم: ببین دخترک من کارمو دوست دارم و واسم تظر تو مهم نیست فهمیدی انقدر هم رو اعصابم راه نرو چششششششش😤
مامانم :من خوی این یازده ماه نیستم و تو نمیتونی توی این خونه ی درندشت تنها باشی دوتا راه داری
یا توی این مدت میری بهزیستی یا میری پیش ارباب جیمین کدوم
ا/ت: خب میر.....
مامتنم :من از قبل پانتخاب کردم تو نمیخاد فکر کنی اعتراض هم وارد نیست میری پیش ارباب جیمین فهمیدی یا نه ¿🤨
ا/ت: اخه مامان
مامانم:سکوتتتتتتتت🤫🤫🤫🤫🤫 برو وسایلت رو جمع کن باید حرکت کنب بدووووو🤨😌😌😌
ذهن ا/ت: من اون جا امنیت جانی ندارمممممممممممممم 😪🥺😭😭😭😭😭😭🤧🤧😭😭😭😭😭😱😱😱😱ترو خدا نههههههههه نهههههههه 😵💫😵💫😵💫😵💫
شرط های پارت بعد ۱۵ تا لایک ۱۰ تا کامنت 🥱
ا/ت:چیکارم دارن خانم .🤔
خدمتکار :نمیدونم به من چیزی نگفتن 🙇♀️
ا/ت:باشه میتونی بری
خدمتکار:چشم همین که اجومادر رو بست و رفت ؛راه افتادم به سمت اتاق کار مادرم (ارباب خانه خانومه سوزی 😂)
ا/ت:یا حضرت قاسم چیکارم داره به اسم الله رحمان رحیم .
در زدم چند بار در زدم گفتم نکنه توریش شده باشه مامان عزیزم .
رفتم داخل اتاق دیدم که داره با کاغذ های کاریش ور میره .
بله بله 🫥
ا/ت:مادر مادر مادر
چندین بار صداش زدم اما حواسش نبود رفتم نشستم روی مبل اتاق کار مادرم بعد از ۵ دقیقه دیدم به خودش اومد و گفت ...
مادرم :تو مگه دست نداری که در بزنی ترسیدم ا/ت .
ا/ت:مامان من بیش از ۱۰ بار در زدم والا 😑😮💨
شما حواست نیست .
جواب ندادین نگران شدم اومدم داخل .
گفتم نکنه بلایی سرتون اومده باشه 😅
...
مامانم:اه دختر گلم بابت بی ادبی من من رو ببخش(نسخه ای از این مادر 😥)
ا/ت: خوب اشکالی نداره مادرجون بهم بگین واسه چی منو صدا زدین قرار بود من واسه ی ۲ روز توی اتاق زندانی باشم،که .
مامانم: دیگه این حرفو نزن 🤬😠😡تظرم اوض شد ، دیگه نمی خوام با اون مرتیکه ازدواج کنم .
ا/ت: واقعا😃😃😃😃😃
مادر خودمی 🫂🫂🫂🫂
دوست دارم مامانی 😘 واقعا برات نگران بودم .
مامانم :خوب دسگه ولش کن, ببین دخترم من واسه ۱۱ ماه دارم میرم تایلند واسه کارای اداری .
ا/ت:اره میدونم کارای اداری شما چیه کشت...
نزاشت حرفمو تموم کنم که گفت
مامانم: ببین دخترک من کارمو دوست دارم و واسم تظر تو مهم نیست فهمیدی انقدر هم رو اعصابم راه نرو چششششششش😤
مامانم :من خوی این یازده ماه نیستم و تو نمیتونی توی این خونه ی درندشت تنها باشی دوتا راه داری
یا توی این مدت میری بهزیستی یا میری پیش ارباب جیمین کدوم
ا/ت: خب میر.....
مامتنم :من از قبل پانتخاب کردم تو نمیخاد فکر کنی اعتراض هم وارد نیست میری پیش ارباب جیمین فهمیدی یا نه ¿🤨
ا/ت: اخه مامان
مامانم:سکوتتتتتتتت🤫🤫🤫🤫🤫 برو وسایلت رو جمع کن باید حرکت کنب بدووووو🤨😌😌😌
ذهن ا/ت: من اون جا امنیت جانی ندارمممممممممممممم 😪🥺😭😭😭😭😭😭🤧🤧😭😭😭😭😭😱😱😱😱ترو خدا نههههههههه نهههههههه 😵💫😵💫😵💫😵💫
شرط های پارت بعد ۱۵ تا لایک ۱۰ تا کامنت 🥱
۵.۱k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.