شروع به حرف زدن کرد .
شروع به حرف زدن کرد .
"اجوما اتاقشون رو نشونشون بره
*بله قربان
"صبر کن
*چشم
"ببین دختر کوچولو تو تا۱۱ماه پیش منی پس درست با من برخورد کن وگر نه به زررت تموم میشه فهمیدی
، مثلا میخای چیکار کنی
" خودت میبینی
،ببینیم و تعریف کنیم
"برو
🤨
داشتم میرفتم تو اتاقم که یهو اجوما ور داشت یواشکی بهم گفت * دختر اگه جونت برات ارزش داره باهاش مدارا کن میفهمی چی میگم
، چرا؟
*بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم
، ااا باشه میتونی بری
*حدانگه دار تون باشه
،بای😆
اتاق دارکی بود و همین طور باحال
پنجره رو باز کردم
دیدم مامانم داره از اون یاروه عزر خواهی میکنه (ببخشید بی ادبی کردم به جیمین لاورا 😅)
و اون بهش میگفت اشکالی نداره سوزی پیش میاد دیگه تو برو به کارات برس اون هنوز بچست
من خودم درستش میکنم باشه سرتو بگیر بالا 🙁
و من یهو گفتم
، من بچه نیستم اگه میتونستی خودتو درست میکردی ههه😏🤟
"برو تو ببینم فسقلی خانم
-برای اینم ازتون عزر میخام
، مامتن واسه چی داری عزر میخای هام به خدا از این جا فرار میکنم ببین حالا 😉
-برو تو دختر خیره سر 🤫
" برو به کا برس برو
دیدم مامانم سوار ماشین شد و رفت همین کا رفت دیدم جیمین داره با سرعت هزار میاد بالا
، ترسیده بودم چرا داره با این سرعت میاد بالا یا عیسی مسیح خودت رحم کن به جونم 😭
رفتم درمو قفل کردم
دسته ی در رو پایین اورد که بیاد داخل اتاق
که دید در بستس
گفت
"درو رو من قفل میکنی تا ابد که نمیتونی اون تو باشی بلاخرهمیای بیرون که
که رفت منم داشتم گوش میدادم ببینم رفته یا نه
درو اروم وا کردم که یهو
در خماری بیش از حد خودتان بمانید که تا فردا خبری از من شود بای
شرطا ۶ تا لایک ، ۱۰ تا کامنت باش😘😘
"اجوما اتاقشون رو نشونشون بره
*بله قربان
"صبر کن
*چشم
"ببین دختر کوچولو تو تا۱۱ماه پیش منی پس درست با من برخورد کن وگر نه به زررت تموم میشه فهمیدی
، مثلا میخای چیکار کنی
" خودت میبینی
،ببینیم و تعریف کنیم
"برو
🤨
داشتم میرفتم تو اتاقم که یهو اجوما ور داشت یواشکی بهم گفت * دختر اگه جونت برات ارزش داره باهاش مدارا کن میفهمی چی میگم
، چرا؟
*بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم
، ااا باشه میتونی بری
*حدانگه دار تون باشه
،بای😆
اتاق دارکی بود و همین طور باحال
پنجره رو باز کردم
دیدم مامانم داره از اون یاروه عزر خواهی میکنه (ببخشید بی ادبی کردم به جیمین لاورا 😅)
و اون بهش میگفت اشکالی نداره سوزی پیش میاد دیگه تو برو به کارات برس اون هنوز بچست
من خودم درستش میکنم باشه سرتو بگیر بالا 🙁
و من یهو گفتم
، من بچه نیستم اگه میتونستی خودتو درست میکردی ههه😏🤟
"برو تو ببینم فسقلی خانم
-برای اینم ازتون عزر میخام
، مامتن واسه چی داری عزر میخای هام به خدا از این جا فرار میکنم ببین حالا 😉
-برو تو دختر خیره سر 🤫
" برو به کا برس برو
دیدم مامانم سوار ماشین شد و رفت همین کا رفت دیدم جیمین داره با سرعت هزار میاد بالا
، ترسیده بودم چرا داره با این سرعت میاد بالا یا عیسی مسیح خودت رحم کن به جونم 😭
رفتم درمو قفل کردم
دسته ی در رو پایین اورد که بیاد داخل اتاق
که دید در بستس
گفت
"درو رو من قفل میکنی تا ابد که نمیتونی اون تو باشی بلاخرهمیای بیرون که
که رفت منم داشتم گوش میدادم ببینم رفته یا نه
درو اروم وا کردم که یهو
در خماری بیش از حد خودتان بمانید که تا فردا خبری از من شود بای
شرطا ۶ تا لایک ، ۱۰ تا کامنت باش😘😘
۵.۴k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.