فرصتی دیگر پارت

فرصتی دیگر پارت ۱۴
باکوگو « اههه اون نفله ای کاش بتونم توی روز ببینمش »

{باکوگو اندر ذهن امیدوارم دیگه زجر نکشی}

خدمتکار « میتونم وارد شم پیامی براتون امده سرورم »

باکوگو « بیا تو نفله پیغام از کدوم نفلیه بخون »

خدمتکار « از طرف المایت قهرمان بزرگ میفرماید باکوگو ی جوان میتوانید برای دیدن ایکو ی جوان امروز  ....... ساعت ۵ کنار ساحل بیاید »

باکوگو « خیلی خب میتونی بری نفله »

خدمتکار « های سرورم »   \های یعنی چشم\

{خدمتکار اندر ذهن ای خدا اینقدر گفت نفله نفله نفله دیگه ب کل خونوادم میگم نفله}

{باکوگو اندر ذهن چ سریع خواستم براورده شد}
دیدگاه ها (۹)

ناشناسعلی کویر لوت نشه ⭐☄️💫🪐🌟https://harfeto.timefriend.net/...

ا~ت و تودوروکی پارت ۲۴ا~ت « ایزاوا سنسه میگم میشه یکم باهم خ...

فرصتی دیگر پارت ۱۳{باکوگو ی حوله از کمد برمیداره} {و شروع می...

ا~ت و تودوروکی پارت ۲۳[اسمی ک روی پسر عموی ات گذاشتم غلامه 🤣...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط