جیمین:پس چرا مریضه ؟ حتما بستیشو روش اب ریختی
جیمین:پس چرا مریضه ؟ حتما بستیشو روش اب ریختی
کوک: چرت نگو افتاد تو استخر
جیمین: زخم رو بازوش چی؟(جای سیگار)
کوک: از خودش بپرس
چقد تیزبین بود
جیمین: واضحه جای سیگاره
جیمین:و توهم سیگار میکشی
جین:چون من سیگار میکشم ینی من اون کارو کردم
جیمین رو بهم کرد
جیمین: صادقانه بگو ا.ت شکنجت میکنه؟
میخواستم تمام عقده هامو الان خالی کنم
ولی تو چشای سرد جین یه چیزه دیگه میگذشت
بغض گلومو چشنگ میزد که گفتم
ا.ت: نه اون اتفاقی اینجوری شده حتی خودم متوجش نشدم
جیمین: راستشو بگو ا.ت نترس نمیزارم کاری بکنه
ا.ت: هه تا من با اون کاری نکنم اون نمیکنه. دیروزم داشتم حیاطو تمیز میکردم پام لیز خورد افتادم شنا بلد نبودم اما به «لطف جین »( این تیکه رو چشاشو داد بالا) الان وایستادم
جیمین: جین...؟
ا.ت: اره اون نجاتم داد*چندش اور
جیمین: جین؟هه از کی تاحالا جین از این کارا بلده *خنده ریز
جین: ولش کن.از محموله جدید چخبر؟
تهیونگ: اوضاع عالیه محموله اول هفته بعد از چین راه میوفته
کوک:عالیه
جیمین: محموله پرسودیه
جین: اوهوم
پرش زمانی*
دیگه داشتن بلند میشدن برن
منم مشغول جمع کردن میز شدم که جیمین گفت:ا.ت مراقب خودت باش حتما یه قرص سرماخوردگی بخور
ا.ت: ممنونم جیمین تو هم مراقب خودت باش
جیمین: فعلا
ا.ت:(دست تکون داد)
میزو جمع کردم جیمین خیلی مهربون حتما با خدمتکارای خودشم دوستانه رفتار میکنه
کارامو کردم
راستی اون پسره که اونطرف نشسته بود تهیونگ بود؟ خیلی مرموز بود ولی رفتارش نه سرد بود نه خیلی مهربون
تو افکارم غرق بودم که صدای جین اومد: یه قهوه بیار تو اتاقم
کی این موقع روز قهوه میخوره
ایش اصن چرا خودت درست نمیکنی
با کلافگی بلند شدم یه قوه درست کردم گذاشتم تو سینی بردم تو اتاقش در زدم که گفت بیا تو
رفتم داخل سینی گذاشتم تا خواستم برم صدای نحسش در اومد
(نحس خودتی صداش مثه فرشته هاس)
جین: چرا گفتی نه؟(منظورش راجب شکنجه)
برگشتم
کوک: چرت نگو افتاد تو استخر
جیمین: زخم رو بازوش چی؟(جای سیگار)
کوک: از خودش بپرس
چقد تیزبین بود
جیمین: واضحه جای سیگاره
جیمین:و توهم سیگار میکشی
جین:چون من سیگار میکشم ینی من اون کارو کردم
جیمین رو بهم کرد
جیمین: صادقانه بگو ا.ت شکنجت میکنه؟
میخواستم تمام عقده هامو الان خالی کنم
ولی تو چشای سرد جین یه چیزه دیگه میگذشت
بغض گلومو چشنگ میزد که گفتم
ا.ت: نه اون اتفاقی اینجوری شده حتی خودم متوجش نشدم
جیمین: راستشو بگو ا.ت نترس نمیزارم کاری بکنه
ا.ت: هه تا من با اون کاری نکنم اون نمیکنه. دیروزم داشتم حیاطو تمیز میکردم پام لیز خورد افتادم شنا بلد نبودم اما به «لطف جین »( این تیکه رو چشاشو داد بالا) الان وایستادم
جیمین: جین...؟
ا.ت: اره اون نجاتم داد*چندش اور
جیمین: جین؟هه از کی تاحالا جین از این کارا بلده *خنده ریز
جین: ولش کن.از محموله جدید چخبر؟
تهیونگ: اوضاع عالیه محموله اول هفته بعد از چین راه میوفته
کوک:عالیه
جیمین: محموله پرسودیه
جین: اوهوم
پرش زمانی*
دیگه داشتن بلند میشدن برن
منم مشغول جمع کردن میز شدم که جیمین گفت:ا.ت مراقب خودت باش حتما یه قرص سرماخوردگی بخور
ا.ت: ممنونم جیمین تو هم مراقب خودت باش
جیمین: فعلا
ا.ت:(دست تکون داد)
میزو جمع کردم جیمین خیلی مهربون حتما با خدمتکارای خودشم دوستانه رفتار میکنه
کارامو کردم
راستی اون پسره که اونطرف نشسته بود تهیونگ بود؟ خیلی مرموز بود ولی رفتارش نه سرد بود نه خیلی مهربون
تو افکارم غرق بودم که صدای جین اومد: یه قهوه بیار تو اتاقم
کی این موقع روز قهوه میخوره
ایش اصن چرا خودت درست نمیکنی
با کلافگی بلند شدم یه قوه درست کردم گذاشتم تو سینی بردم تو اتاقش در زدم که گفت بیا تو
رفتم داخل سینی گذاشتم تا خواستم برم صدای نحسش در اومد
(نحس خودتی صداش مثه فرشته هاس)
جین: چرا گفتی نه؟(منظورش راجب شکنجه)
برگشتم
۵.۱k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.