زندگی مستقل
زندگی مستقل
پارت۷
بردمش تو دفتر ساکت موندم تا شوکی ک داشت بپره خیلی ترسیده بود تا یمدت کلا میلرزید بعد یه مدت متوجه شدم نگاهم میکنه و متوجه شدم ک شوکی ک داشت کمتر شده
_الان حالتون بهتره؟
+بله خیلی ممنون که کمکم کردی اگه نبودین نمیدونستم چیکار کنم احتمالا دیگه کار ا کار گذشت...
_بیا درموردش حرف نزنیم ک ناراخت نشی
+چشم
_خب از خودت بگو
+بله؟
_خب من اسمتونم نمیدونم پروندتون دستمه ولی ممنون میشم خودتون بگین
+خب اسمم پارک ا.ت هست و تا قبلا توی باشگاه بدن سازی وی اس اس(مثلا باشگاه خوبیه این همون باشگاهیه ک واقعا اونجاست)کار میکردم و
تازع متوجه شدم از تری تمام چیزایی ک حفظ کرده بودم پرید و هیچی یادم نیست
_پرونده ی اصلیتون دستمه ن پرونده ای ک اقای چا جعلش کرده تا وی اس اس واقعیت گفتین ولی توی پرونده ی جعلی باید میگفتین سئول اینطور نیست؟
همینو ک گفت نگاهت رفت به سمت پایین
_اشکال نداره نیاز نیست معذب بشی راستشو بگو
+(همونایی ک خودتون میدونین رو کفت)
چندمدت بعد قرار شد ا.ت از فردا بره سرکارش و با جانگکوک ازمایشی کار کنه و اگ خوب بود کوک قبولش میکنه اقایچا بدلیل هلافی ک کرد اخراج شد و یکمی عذابوجدان داشتی و اون مرد هنوز دطتگیر نشده بود واسه ی همین کوک تورو رسوند و تو راه همش درباره ی تو میپرسید ن اونجوری ک معذبت منه بیشتر درمورد کار بود
_اینجاس؟
+بله
_به سلامت برین خدافظ
+خدانگهدار
پارت۷
بردمش تو دفتر ساکت موندم تا شوکی ک داشت بپره خیلی ترسیده بود تا یمدت کلا میلرزید بعد یه مدت متوجه شدم نگاهم میکنه و متوجه شدم ک شوکی ک داشت کمتر شده
_الان حالتون بهتره؟
+بله خیلی ممنون که کمکم کردی اگه نبودین نمیدونستم چیکار کنم احتمالا دیگه کار ا کار گذشت...
_بیا درموردش حرف نزنیم ک ناراخت نشی
+چشم
_خب از خودت بگو
+بله؟
_خب من اسمتونم نمیدونم پروندتون دستمه ولی ممنون میشم خودتون بگین
+خب اسمم پارک ا.ت هست و تا قبلا توی باشگاه بدن سازی وی اس اس(مثلا باشگاه خوبیه این همون باشگاهیه ک واقعا اونجاست)کار میکردم و
تازع متوجه شدم از تری تمام چیزایی ک حفظ کرده بودم پرید و هیچی یادم نیست
_پرونده ی اصلیتون دستمه ن پرونده ای ک اقای چا جعلش کرده تا وی اس اس واقعیت گفتین ولی توی پرونده ی جعلی باید میگفتین سئول اینطور نیست؟
همینو ک گفت نگاهت رفت به سمت پایین
_اشکال نداره نیاز نیست معذب بشی راستشو بگو
+(همونایی ک خودتون میدونین رو کفت)
چندمدت بعد قرار شد ا.ت از فردا بره سرکارش و با جانگکوک ازمایشی کار کنه و اگ خوب بود کوک قبولش میکنه اقایچا بدلیل هلافی ک کرد اخراج شد و یکمی عذابوجدان داشتی و اون مرد هنوز دطتگیر نشده بود واسه ی همین کوک تورو رسوند و تو راه همش درباره ی تو میپرسید ن اونجوری ک معذبت منه بیشتر درمورد کار بود
_اینجاس؟
+بله
_به سلامت برین خدافظ
+خدانگهدار
۴.۶k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.