اتمن فقط ی چیز میخوامو بهش میرسمدیگه وقتی برای حرف زدن نداریمبه کارت برس

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙
𝑃𝐴𝑅𝑇: 91
____

ات:من فقط ی چیز می‌خوام.....و بهش می‌رسم...دیگه وقتی برای حرف زدن نداریم....به کارت برس

___:چشم...


شروع به تغییر دادن صورت و گذاشتن کلاه‌گیس روی سرم کرد....یونا به سمت لپتاپش شد.....
توی اینه به خودم نگاه کردم....کارشو خوب بلده...
بعد از خارج شدنش شروع به حرف زدن کردم....

ات:نفر اول اون دوتا احمقن.....

یونا:چجوری از سر راه برشون میداری....هواست باشه.... تو ق‍‌ات‍‌ل نیستی!

ات: بگو منو بهشون میدی....ادرس ی پارتیو بده....بگو ات امشب اونجاست....بقیشو بسپار به خودم....فقط اون پیرمرد....تایم محموله بعدیو دربیار.... خودم رسما با پولش میسوزونمش...

یونا:تو ی ت‍‌ب‍‌ه‍‌ک‍‌ار عالی میشی....مثل بابات!

ات:ها؟

یونا: اون سوابق خیلی سیاهی داشته....برای همینه.... مادرت راجبش بهت حقیقتو نگفته....راستی مادرت الان تو کره ست!

ات:کاری که بهت گفتمو انجام بده.‌..

یونا: ی بادیگارد باهات میاد....تنهایی نمیتونی با دوتا مرد در بیفتی...

ات:هوففف باشه...ی اسلحه بهم بده

یونا:چ چی؟ تو که واقعا نمیخوای

ات:من باتو شوخی ندارم!

یونا:ات تو خیلی عوضی شدی!
این ورژنتو دوست دارم*پوزخند*
ولی مادرت اینو

ات:مهم نیست این انتقام منه...

یونا:با اون پسره چی میکنی؟نگو که تمام مدت بازیش دادی...‌

ات:من واقعا عاشقشم....نمیخوام وارد بازی زندگی داغون خودم بشه!



-ویو.جئون-
با حس و نگاهی سرشار از خشم به جای خالیه دخترک زل زده بود.....

کوک: موقعیت ماشینو....همین الان می‌خوامش! *داد*
دیدگاه ها (۲)

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 92____-پارتی-ات:اوناهاشون....بادیگارد:با...

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 93____ویو اتلحظه ای همه جا تاریک شد‌‌......

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 90____یونا: برات لوکیشن میفرستم...ات:نهی...

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 89____-دوروزبعد--صبح--ویو.ات-با پرتوهای ...

رمان جیمین ( خیانت) پارت ۲

game of love and hate(part 26)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط