شراب سرخ پارت ۹۷
شراب سرخ پارت ۹۷
#red_wine🍷
جیمین متعجب گفت:نه داداش..
به یونگی و جک نگاه کردم که آنها هم سری به معنای منفی تکان دادن..
پس زنگ مبایل کی بود؟
مگه او با نامجون و جین نرفته بود؟
جئون: این صدا زنگ گوشی ا.تست..
بقیه همه پشت سرش رفتیم ..
جئون پشت سرم گفت: این گوشیه که به ا.ت دادم..
یونگی گوشی را سمتم گرفت و گفت:حتما با تو کار دارن کیم لطفا جواب بده..
گوشی را از او گرفتم دلم به طرز عجیبی میخواست گوشی را توی دستم نرمش کنم، شاید چون صاحب اصلی این گوشی جئون جونگ کوک بود.. تماس را وصل کردم که دوباره همان صدای دستکاری شده توی گوشم پیچیده: کیم دوباره خوردی به بن بست که...
از بین دندان های کلید شدهام غریدم: بنال! چی در قبال اون دختر میخوای؟
خندهاش قطع شد و گفت: من فقط میخوام تو رو در تنگا ببینم..از جنی خواستم برام چیزی رو بیاره که بتونم باهاش تو رو زمین بزنم اونم مژدگونی خوبی بهم داد..گفت دختری تو خونت داری که از قضا معلومه خیلی میخوایش .. من هم معطل نکردم و گفتم با مرگ موش دخترتو بکشه اما..جنی واقعا بی عرضه بود پس تصمیم گرفتم خودم دخترتو خلاص کنم..
جئون خشمگین چنگی به موهایش زد و با استرس به منی که از اعصبانیت سرخ و رو به کبودی میرفتم نگاه میکرد:اون دختر هیچ دخلی به من نداره بزار اون بره..
یونگی جلویم ایستاد و با ایما و اشاره گفت"مکالمه رو طولانی تر کنم"
نمیدانستم هدفش چیست اما سعی کردم کمی مکالمه را طولانی تر ادامه دهم:هر چی بخوای بهت میدم ولی بزار اون دختر بره..اون به اشتباه وارد زندگی من شده ...
شارژم داره تموم میشه ...
#red_wine🍷
جیمین متعجب گفت:نه داداش..
به یونگی و جک نگاه کردم که آنها هم سری به معنای منفی تکان دادن..
پس زنگ مبایل کی بود؟
مگه او با نامجون و جین نرفته بود؟
جئون: این صدا زنگ گوشی ا.تست..
بقیه همه پشت سرش رفتیم ..
جئون پشت سرم گفت: این گوشیه که به ا.ت دادم..
یونگی گوشی را سمتم گرفت و گفت:حتما با تو کار دارن کیم لطفا جواب بده..
گوشی را از او گرفتم دلم به طرز عجیبی میخواست گوشی را توی دستم نرمش کنم، شاید چون صاحب اصلی این گوشی جئون جونگ کوک بود.. تماس را وصل کردم که دوباره همان صدای دستکاری شده توی گوشم پیچیده: کیم دوباره خوردی به بن بست که...
از بین دندان های کلید شدهام غریدم: بنال! چی در قبال اون دختر میخوای؟
خندهاش قطع شد و گفت: من فقط میخوام تو رو در تنگا ببینم..از جنی خواستم برام چیزی رو بیاره که بتونم باهاش تو رو زمین بزنم اونم مژدگونی خوبی بهم داد..گفت دختری تو خونت داری که از قضا معلومه خیلی میخوایش .. من هم معطل نکردم و گفتم با مرگ موش دخترتو بکشه اما..جنی واقعا بی عرضه بود پس تصمیم گرفتم خودم دخترتو خلاص کنم..
جئون خشمگین چنگی به موهایش زد و با استرس به منی که از اعصبانیت سرخ و رو به کبودی میرفتم نگاه میکرد:اون دختر هیچ دخلی به من نداره بزار اون بره..
یونگی جلویم ایستاد و با ایما و اشاره گفت"مکالمه رو طولانی تر کنم"
نمیدانستم هدفش چیست اما سعی کردم کمی مکالمه را طولانی تر ادامه دهم:هر چی بخوای بهت میدم ولی بزار اون دختر بره..اون به اشتباه وارد زندگی من شده ...
شارژم داره تموم میشه ...
۲.۱k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.