شراب سرخ پارت ۹۹
شراب سرخ پارت ۹۹
#red_wine🍷
امیدوارم منو ببخشی مرد من..من حماقت کردم عزیزم..
ناگهان مو هایم از پشت کشیده شد، از درد اشک هایم پهنای صورتم را در بر گرفت
مرد غول پیکری روی صورتم خم شد و گفت:آخه کوچولو دلت برای ددی تنگ شده؟
خنده کثیفی کرد و گفت:دلتنگ ددی نشو کوچولو از امشب قراره کلی ددی دیگه داشته باشی بیب!
و به مردای پشت سرش اشاره زد.
با دیدن مردای پشت سرش معدهام بهم پیچید اما چیزی داخل معدهام نبود که انها را روی صورتش بالا بیاورم..
بنابراین توفی روی صورتش انداختم و جیغ زدم:خفه شو عوضی.. خفه شو اشغال... کیم پیدام میکنه ، پیدام میکنه و همتونو میکشه...!
با فرود امدن مشتش روی فکم حرفم نصفه ماند و با صندلی محکم روی زمین پرت شدم و سرم ضربه بدی به زمین سرد و خاکی خورد که چشمام برای چند لحظه سیاهی رفت..و تمام تنم از درد در خودش جمع شد.
مرد عربده زد: توی صورت من توف میکنی هرزه کوچولو..میخوای بدمت به افرادم و چهار نفری بزارن درت که ببینی چه حالی داره..تازه اونموقع به عمق فاجعه پی میبری.
بغض به گلویم؛ لرز به تنم و ترس به قلبم چنگ زدند..
نه....نه.....
این تن فقط مال کیم بود...
هیچکس جز او حق لمس این تن را نداشت..
جیغ زدم:شما جرعتشو ندارین بهم دست بزنین..چون کیم زندتون نمیزاره..اون زنده زنده پوست و گوشتتونو میسوزونه .. جوری شکنجه تون میده که خودتون التماسش کنین بکشتون!
این حرف ها را بر اساس اتفاقات امروز صبح زدم.
کیم بخاطر من جنی را زنده زنده کشت و عذاب داد.
او نمیزاشت من اسیب ببینم. او با اینکه از من دور بود اما اسم و رسمی از خودش بجا گذاشته بود که کسی جرعت نکند به دختر او به مال او دست درازی کنند...
کیم همچین کسی بود .. همچین ابهتی داشت...
وقتی مرد از تجاوز حرف میزد، تردید را در چشمان افرادش میشد رویت کرد..
پس انها با کیم به خوبی اشنا بودند..میدانست این مرد، مرد انتقام است!
بچه ها ببخشید اگه بعضی پارتا خیلی کوتاه یا بلند هستن چون من اینجا نمینویسم معمولا هم متن اصلی که نوشته شده طولانی هست کات میکنم براتون توی چند تا پارت میزارم .
#red_wine🍷
امیدوارم منو ببخشی مرد من..من حماقت کردم عزیزم..
ناگهان مو هایم از پشت کشیده شد، از درد اشک هایم پهنای صورتم را در بر گرفت
مرد غول پیکری روی صورتم خم شد و گفت:آخه کوچولو دلت برای ددی تنگ شده؟
خنده کثیفی کرد و گفت:دلتنگ ددی نشو کوچولو از امشب قراره کلی ددی دیگه داشته باشی بیب!
و به مردای پشت سرش اشاره زد.
با دیدن مردای پشت سرش معدهام بهم پیچید اما چیزی داخل معدهام نبود که انها را روی صورتش بالا بیاورم..
بنابراین توفی روی صورتش انداختم و جیغ زدم:خفه شو عوضی.. خفه شو اشغال... کیم پیدام میکنه ، پیدام میکنه و همتونو میکشه...!
با فرود امدن مشتش روی فکم حرفم نصفه ماند و با صندلی محکم روی زمین پرت شدم و سرم ضربه بدی به زمین سرد و خاکی خورد که چشمام برای چند لحظه سیاهی رفت..و تمام تنم از درد در خودش جمع شد.
مرد عربده زد: توی صورت من توف میکنی هرزه کوچولو..میخوای بدمت به افرادم و چهار نفری بزارن درت که ببینی چه حالی داره..تازه اونموقع به عمق فاجعه پی میبری.
بغض به گلویم؛ لرز به تنم و ترس به قلبم چنگ زدند..
نه....نه.....
این تن فقط مال کیم بود...
هیچکس جز او حق لمس این تن را نداشت..
جیغ زدم:شما جرعتشو ندارین بهم دست بزنین..چون کیم زندتون نمیزاره..اون زنده زنده پوست و گوشتتونو میسوزونه .. جوری شکنجه تون میده که خودتون التماسش کنین بکشتون!
این حرف ها را بر اساس اتفاقات امروز صبح زدم.
کیم بخاطر من جنی را زنده زنده کشت و عذاب داد.
او نمیزاشت من اسیب ببینم. او با اینکه از من دور بود اما اسم و رسمی از خودش بجا گذاشته بود که کسی جرعت نکند به دختر او به مال او دست درازی کنند...
کیم همچین کسی بود .. همچین ابهتی داشت...
وقتی مرد از تجاوز حرف میزد، تردید را در چشمان افرادش میشد رویت کرد..
پس انها با کیم به خوبی اشنا بودند..میدانست این مرد، مرد انتقام است!
بچه ها ببخشید اگه بعضی پارتا خیلی کوتاه یا بلند هستن چون من اینجا نمینویسم معمولا هم متن اصلی که نوشته شده طولانی هست کات میکنم براتون توی چند تا پارت میزارم .
۲.۴k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.