عمارتزندان
عمارت#زندان۶
و در دیگ رو برداشت اما این استرسشو برای سوختن غذا نبود.. بلکه برای این بود که میترسید داداشش فهمیده که به پشت بود رفته یا نه اما اگه فهمیده بود قطعا بهش چیزی میگفت پس سعی کرد خودشو آروم کنه و به غذا رسیدگی کنه.
ی کم قبل
مک وارد خونه شد اومد تو حال کتش در آورد رو میز گذاشت و رفت تو آشپز خونه که دید داره از دیگ بخار میاد دوباره اومد تو حال و دید در مهمون خونه باز نگاهی به داخل مهمون خونه کرد خیلی چیزی ندید پس نزدیک تر شد و رفت تو مهمون خونه بازم کسی نبود پشتشو به پله ها کرد و از رو مبل مهمون خونه ساعتشو که مدتها پیش جا گذاشته بود برداشت و دوباره روشو به طرف پله ها کرد که الا رو پایین پله ها دید با خودش گفت چی؟ چرا مثل جن ظاهر میشه؟
مک فقط فک کرد الا از پشت سرش وارد مهمون خونه شده و شکی به اینکه بالای پشت بود بود نکرد
زمان حال
الا میز رو چید و مک رو صدا کردو نشت
مک بعد اینکه لباساش عوض کرد اومد تو آشپز خونه و الا مک شروع به خوردن غذا کردن (عکسش میزارم)
و در دیگ رو برداشت اما این استرسشو برای سوختن غذا نبود.. بلکه برای این بود که میترسید داداشش فهمیده که به پشت بود رفته یا نه اما اگه فهمیده بود قطعا بهش چیزی میگفت پس سعی کرد خودشو آروم کنه و به غذا رسیدگی کنه.
ی کم قبل
مک وارد خونه شد اومد تو حال کتش در آورد رو میز گذاشت و رفت تو آشپز خونه که دید داره از دیگ بخار میاد دوباره اومد تو حال و دید در مهمون خونه باز نگاهی به داخل مهمون خونه کرد خیلی چیزی ندید پس نزدیک تر شد و رفت تو مهمون خونه بازم کسی نبود پشتشو به پله ها کرد و از رو مبل مهمون خونه ساعتشو که مدتها پیش جا گذاشته بود برداشت و دوباره روشو به طرف پله ها کرد که الا رو پایین پله ها دید با خودش گفت چی؟ چرا مثل جن ظاهر میشه؟
مک فقط فک کرد الا از پشت سرش وارد مهمون خونه شده و شکی به اینکه بالای پشت بود بود نکرد
زمان حال
الا میز رو چید و مک رو صدا کردو نشت
مک بعد اینکه لباساش عوض کرد اومد تو آشپز خونه و الا مک شروع به خوردن غذا کردن (عکسش میزارم)
- ۶۷۱
- ۰۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط