پر خطرتکپارتی
پر خطر#تک-پارتی
جونگکوک رو مبل نشسته بود از صبح خیلی تحریکش کرده بودی و امشب قرار بود تلافی کنه رفتی تو اتاق رو تخت که اونم اومد تو اتاق و درو پشت سرش بست تو که فهمیدی چه گوهی خوردی میخواستی در بری ولی راهی نداشتی کوک خیمه زد روت نفسانی داغش بهت میخورد آروم لبای خیسشو گزاشت رو گردنت و شروع به مک زدن کرد بعد چند دقیقه که جدا شد تو زود از زیرش خودتو کشیدی بیرون و میخواستی از در بری که در قفل کرده بود
جونگکوک پوز خندی زد و گفت
جونگکوک:کجا؟
اومد سمتت کشیدت تو بغلش و نشست
جونگکوک:حالا حالا ها کار داریم
دستشو گزاشت رو رون پات و آروم آروم دستش برد بالا تر که گفتی
آت:ک کوک
جونگکوک: جانم
آت:الان وقتش نیست
کوک:چرا الان وقتشه
و دستش بیشتر برد بالا و به اون نقطه رسید دستش کرد تو دامنت و با فشار ی انگشتشو وارد کرد آت یهو ناله ای بلند کرد که کوک انگشت دومیشم کرد توش
این بار آت ناله اش بیشتر شد و همینجور داشت ناله میکرد
جونگکوک انگشت سومیشم با فشار زیاد کرد توش آت عرق کرده بود و داشت نفس نفس میزد جونگکوک نگاهی بهش کرد و پوز خندی زدو انگشت چهارمی و پنجمیشو باهم فرو کرد آن ی دستشو گزاشت رو دست کوک و اون یکی دستشم گزاشت رو شونه کوک و داشت فقط ناله میکرد
جونگکوک دوباره پوز خند زد و انگشتاش رو حرکت داد و آت همچنان داشت ناله میکرد
آت:ک کوک.. ب بسه(با ناله)
اما کوک الان نمیتونست تموم کنه بعد از لذت بردن از صدای آت دستشو در آورد و آت رو گزاشت رو تخت خیمه زد روش لباساشو در آورد همین طور لباسا آت رو
آت آب دهنش قورت داد و با درد ناله گفت
آت:ک کوک ل لطفا ب بسه
کوک با ی دستش دستای آت رو گرفت بالا سرش و اونو تنظیم کرد و کرد توش که صدای آت رفت بالا همین جور ناله میکرد که کوک با اون یکی دستش دهن آت رو میگیره و شروع میکنه به تلمبه زدن
آت:اومممممم
کوک دوباره تلمبه میزنه ولی نه اون قد محکم
آت:اوم
کوک این بار ی تلمبه خیلی محکم میزنه که باعث میشه آت بقض کنه و خیلی درد بکشه
آت:اومممممممم اوم اممممممم
آت گریش میگیره و میخواد بزور از زیر کوک در بیاد اما بی فایدست
کوک:تازه این اولشه قرارع زیرم جون بدی
کوک همین جور تلمبه های محکم پشت سر هم میزنه که قطره های اشک آت میریزه رو دست کوک کوک نگاهی به دستش میکنه و میگه
کوک:عاح بسه
و پتو رو میکشه رو خودشون تو همون حالت دراز میکشه هنوز جدا نشده ولی دستش از رو دهن آت برمیداره و دستاشم ول میکنه بعد پنج دقیقه جدا میشه و آت از درد میپیچه به خودش بعد کوک پوز خندی میزنه و میگه
کوک:تقصیر خودت بود عزیزم
پایاننننینثنثن
جونگکوک رو مبل نشسته بود از صبح خیلی تحریکش کرده بودی و امشب قرار بود تلافی کنه رفتی تو اتاق رو تخت که اونم اومد تو اتاق و درو پشت سرش بست تو که فهمیدی چه گوهی خوردی میخواستی در بری ولی راهی نداشتی کوک خیمه زد روت نفسانی داغش بهت میخورد آروم لبای خیسشو گزاشت رو گردنت و شروع به مک زدن کرد بعد چند دقیقه که جدا شد تو زود از زیرش خودتو کشیدی بیرون و میخواستی از در بری که در قفل کرده بود
جونگکوک پوز خندی زد و گفت
جونگکوک:کجا؟
اومد سمتت کشیدت تو بغلش و نشست
جونگکوک:حالا حالا ها کار داریم
دستشو گزاشت رو رون پات و آروم آروم دستش برد بالا تر که گفتی
آت:ک کوک
جونگکوک: جانم
آت:الان وقتش نیست
کوک:چرا الان وقتشه
و دستش بیشتر برد بالا و به اون نقطه رسید دستش کرد تو دامنت و با فشار ی انگشتشو وارد کرد آت یهو ناله ای بلند کرد که کوک انگشت دومیشم کرد توش
این بار آت ناله اش بیشتر شد و همینجور داشت ناله میکرد
جونگکوک انگشت سومیشم با فشار زیاد کرد توش آت عرق کرده بود و داشت نفس نفس میزد جونگکوک نگاهی بهش کرد و پوز خندی زدو انگشت چهارمی و پنجمیشو باهم فرو کرد آن ی دستشو گزاشت رو دست کوک و اون یکی دستشم گزاشت رو شونه کوک و داشت فقط ناله میکرد
جونگکوک دوباره پوز خند زد و انگشتاش رو حرکت داد و آت همچنان داشت ناله میکرد
آت:ک کوک.. ب بسه(با ناله)
اما کوک الان نمیتونست تموم کنه بعد از لذت بردن از صدای آت دستشو در آورد و آت رو گزاشت رو تخت خیمه زد روش لباساشو در آورد همین طور لباسا آت رو
آت آب دهنش قورت داد و با درد ناله گفت
آت:ک کوک ل لطفا ب بسه
کوک با ی دستش دستای آت رو گرفت بالا سرش و اونو تنظیم کرد و کرد توش که صدای آت رفت بالا همین جور ناله میکرد که کوک با اون یکی دستش دهن آت رو میگیره و شروع میکنه به تلمبه زدن
آت:اومممممم
کوک دوباره تلمبه میزنه ولی نه اون قد محکم
آت:اوم
کوک این بار ی تلمبه خیلی محکم میزنه که باعث میشه آت بقض کنه و خیلی درد بکشه
آت:اومممممممم اوم اممممممم
آت گریش میگیره و میخواد بزور از زیر کوک در بیاد اما بی فایدست
کوک:تازه این اولشه قرارع زیرم جون بدی
کوک همین جور تلمبه های محکم پشت سر هم میزنه که قطره های اشک آت میریزه رو دست کوک کوک نگاهی به دستش میکنه و میگه
کوک:عاح بسه
و پتو رو میکشه رو خودشون تو همون حالت دراز میکشه هنوز جدا نشده ولی دستش از رو دهن آت برمیداره و دستاشم ول میکنه بعد پنج دقیقه جدا میشه و آت از درد میپیچه به خودش بعد کوک پوز خندی میزنه و میگه
کوک:تقصیر خودت بود عزیزم
پایاننننینثنثن
- ۱.۹k
- ۰۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط