P28
P28
( ا.ت )
کوک بردتم بیرون کلی خرید کردم رفتیم رستوران حتی شهربازیم رفتیم...خیلی بهم خوش گذشت یجورایی کوک تنها فرد مهربون ت زندگیمه من جز اون کسیو ندرم و از داشتنش خیلی خوشحالم...
( جونگکوک )
ا.ت رو بردم بیرون و بهش کلی خوش گذشت
خوشحالم ازینکه دارمش...
( ا.ت )
اومدیم خونه رو مبل نشستیم ک یهو کوک گف : میشه ببوسمت
شکه شدم اما بعد چندثانیه بهش جواب مثبت دادم و بعله...
این حس عجیبی بود ی حس خوب ک تاحالا تجربش نکرده بودم ک باعث شد بعد اینکار کاملا صورتم سرخ شه و خجالت بکشم...
( جونگکوک )
وقتی همو بوسیدیم ی حس خوبی بهم دست داد ازین بابت خوشحال بودم و بهش لبخند زدم اما ا.ت از خجالت سرخ شده بودو دستاشو گذاشت رو صورتشو جیغ کوچیک کشید ک خندیدم
میدونستی وقتی سرخ میشی کیوت تری
ا.ت : یاااا من الان درم از خجالت آب میشم چی میگیییی
کیوتچه بیا بغلم....
خمارییییی حیح...
شرایط :
20 لایک
7 کامنت
پایان خوش و پشم ریزونی درنظر درم :))
فکنم تا پارت 30 تمومش کنم...
( ا.ت )
کوک بردتم بیرون کلی خرید کردم رفتیم رستوران حتی شهربازیم رفتیم...خیلی بهم خوش گذشت یجورایی کوک تنها فرد مهربون ت زندگیمه من جز اون کسیو ندرم و از داشتنش خیلی خوشحالم...
( جونگکوک )
ا.ت رو بردم بیرون و بهش کلی خوش گذشت
خوشحالم ازینکه دارمش...
( ا.ت )
اومدیم خونه رو مبل نشستیم ک یهو کوک گف : میشه ببوسمت
شکه شدم اما بعد چندثانیه بهش جواب مثبت دادم و بعله...
این حس عجیبی بود ی حس خوب ک تاحالا تجربش نکرده بودم ک باعث شد بعد اینکار کاملا صورتم سرخ شه و خجالت بکشم...
( جونگکوک )
وقتی همو بوسیدیم ی حس خوبی بهم دست داد ازین بابت خوشحال بودم و بهش لبخند زدم اما ا.ت از خجالت سرخ شده بودو دستاشو گذاشت رو صورتشو جیغ کوچیک کشید ک خندیدم
میدونستی وقتی سرخ میشی کیوت تری
ا.ت : یاااا من الان درم از خجالت آب میشم چی میگیییی
کیوتچه بیا بغلم....
خمارییییی حیح...
شرایط :
20 لایک
7 کامنت
پایان خوش و پشم ریزونی درنظر درم :))
فکنم تا پارت 30 تمومش کنم...
۱۶.۱k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.