تک پارتی
#تک_پارتی
یه تک پارتی داریم از کوک جان ...
ا.ت : تمومش میکنیی
کوک: من تمومش کنم یا تو؟
ا.ت : تو تمومش کن ... تو شروعش کردی!!
کوک: من شروع کردم ؟ تو دعوا راه انداختی!
ا.ت : چون تو رفتی جلو اون همه آدم تیشرتت رو در اوردی و دخترا خوشونو میچسبوندن به تووو من سر این دعوا راه ندازم؟( داد)
کوک : خب ... مست بودممم
ا.ت : آها... یه هفته اس که از این اتفاق میگذره اون وقت تو تا قبل از اینکه دعوا راه ندازم حتی راجبش حرف هم نزدی ... میمُردی یه عذر خواهی ساده میکردی؟
کوک: عذر خواهی بابت چی اخه ؟
ا.ت : بابت اشتباهت !
کوک: من تو حال خودم نبودم پس نمیدونستم دارم چیکار میکنم... چرا بابت کاری که از عمد نکردم عذر خواهی کنم ؟
ا.ت : ... باشه ... ( ا.ت میره ت اتاقش و در رو هم میبنده )
کوک هم یه هووووفی میکشه و دستشو میبره تو موهاش ..
فلش بک به شب :
کوک:ا.ت حاضر شو ... امشب میریم به پارتی ... یادته ؟
ا.ت : یادمه ... الان حاضر میشم(سرد)
کوک: باشه و میره پایین و به ماشینش تکیه میده تا ا.ت بیاد...
کمی بعد بلاخره ا.ت حاضر شد و رفت پیش پایین و کوک رو درحالی که داره ساعتش رو چک میکنه و به ماشین لوکسش تیکه داده و رگ های دستش بیرون زده و موهاش ریخته تو صورتش میبینه ..
ا.ت : اوه فاک اون خیلی جذاب شده لعنتییی(خیلی آروم که کوک نمیشونه )
ا.ت کمی میره جلوتر و به کوک میرسه و میگه : من ...آماده ام(سرد)
ویو کوک: لعنت بهش چقدر جذاب شده ... ولی لباس لعنتیش یکم تنگه .. میخواستم اعتراض کنم که دیدم همین جوری از دستم ناراحته پس جلوی خودمو گرفتم ...
فلش بک به داخل مهمونی :
اهنگ بخش میشه و ا.ت به فکر انتقام میوفته و آروم زیر لب میگه که منو حرص میدی آقای جئون ... از انتقامت لذت ببر ..و پا میشه و میره تو جمعی که دارن میرقصند و شروع به قر دادن و رقصیدن میکنه و کوک که داشت با دوستانش حرف میزد و یه میز دیگه نشسته بود ا.ت رو دید که داره میرقصه و قر میده و موهای بلند و فر و قهوه ایش تا کمرش اومده و با میکاپ طبیعی و ساده ای که داشت و پوست سفید و لباس تنگش خیلی سک.سی شده بود و چشم همه مردا بهش خیره شده بود ...
که کوک تحملش تموم میشه و بلند میشه ...
ویو ا.ت : در حال قر دادن بودم که دو دست محکم از پشت مانع تکون خوردنم شد...و کوک با لحن ترسناکش آروم تو گوشم زمزمه کرد: اگه میخوای خون به پا نکنم بهتره دست از این قر دادنا و عشوه اومدنات برداری ...و بری بشینی سر جات ...
ا.ت : اگه نکنم چ ...
با کشیده شدن مچ دستت توسط کوک حرفت نصفه موند و محکم مچ دستت رو گرفته بود به طوری که دردت اومد و تورو برد بیرون و کوبندت به دیوار ...
کوک: که میخوای بدونی چی میشه؟
ا.ت : اوهوم ،من از عمد رفتم تو اون جمع ولی تو غیر عمد اینکارو کردی ...نظرت راجع به انتقامم چیه؟
کوک: نظرم اینکه شب بهمون خوش میگذره و محکم میبوستت😈
یه تک پارتی داریم از کوک جان ...
ا.ت : تمومش میکنیی
کوک: من تمومش کنم یا تو؟
ا.ت : تو تمومش کن ... تو شروعش کردی!!
کوک: من شروع کردم ؟ تو دعوا راه انداختی!
ا.ت : چون تو رفتی جلو اون همه آدم تیشرتت رو در اوردی و دخترا خوشونو میچسبوندن به تووو من سر این دعوا راه ندازم؟( داد)
کوک : خب ... مست بودممم
ا.ت : آها... یه هفته اس که از این اتفاق میگذره اون وقت تو تا قبل از اینکه دعوا راه ندازم حتی راجبش حرف هم نزدی ... میمُردی یه عذر خواهی ساده میکردی؟
کوک: عذر خواهی بابت چی اخه ؟
ا.ت : بابت اشتباهت !
کوک: من تو حال خودم نبودم پس نمیدونستم دارم چیکار میکنم... چرا بابت کاری که از عمد نکردم عذر خواهی کنم ؟
ا.ت : ... باشه ... ( ا.ت میره ت اتاقش و در رو هم میبنده )
کوک هم یه هووووفی میکشه و دستشو میبره تو موهاش ..
فلش بک به شب :
کوک:ا.ت حاضر شو ... امشب میریم به پارتی ... یادته ؟
ا.ت : یادمه ... الان حاضر میشم(سرد)
کوک: باشه و میره پایین و به ماشینش تکیه میده تا ا.ت بیاد...
کمی بعد بلاخره ا.ت حاضر شد و رفت پیش پایین و کوک رو درحالی که داره ساعتش رو چک میکنه و به ماشین لوکسش تیکه داده و رگ های دستش بیرون زده و موهاش ریخته تو صورتش میبینه ..
ا.ت : اوه فاک اون خیلی جذاب شده لعنتییی(خیلی آروم که کوک نمیشونه )
ا.ت کمی میره جلوتر و به کوک میرسه و میگه : من ...آماده ام(سرد)
ویو کوک: لعنت بهش چقدر جذاب شده ... ولی لباس لعنتیش یکم تنگه .. میخواستم اعتراض کنم که دیدم همین جوری از دستم ناراحته پس جلوی خودمو گرفتم ...
فلش بک به داخل مهمونی :
اهنگ بخش میشه و ا.ت به فکر انتقام میوفته و آروم زیر لب میگه که منو حرص میدی آقای جئون ... از انتقامت لذت ببر ..و پا میشه و میره تو جمعی که دارن میرقصند و شروع به قر دادن و رقصیدن میکنه و کوک که داشت با دوستانش حرف میزد و یه میز دیگه نشسته بود ا.ت رو دید که داره میرقصه و قر میده و موهای بلند و فر و قهوه ایش تا کمرش اومده و با میکاپ طبیعی و ساده ای که داشت و پوست سفید و لباس تنگش خیلی سک.سی شده بود و چشم همه مردا بهش خیره شده بود ...
که کوک تحملش تموم میشه و بلند میشه ...
ویو ا.ت : در حال قر دادن بودم که دو دست محکم از پشت مانع تکون خوردنم شد...و کوک با لحن ترسناکش آروم تو گوشم زمزمه کرد: اگه میخوای خون به پا نکنم بهتره دست از این قر دادنا و عشوه اومدنات برداری ...و بری بشینی سر جات ...
ا.ت : اگه نکنم چ ...
با کشیده شدن مچ دستت توسط کوک حرفت نصفه موند و محکم مچ دستت رو گرفته بود به طوری که دردت اومد و تورو برد بیرون و کوبندت به دیوار ...
کوک: که میخوای بدونی چی میشه؟
ا.ت : اوهوم ،من از عمد رفتم تو اون جمع ولی تو غیر عمد اینکارو کردی ...نظرت راجع به انتقامم چیه؟
کوک: نظرم اینکه شب بهمون خوش میگذره و محکم میبوستت😈
۱۰.۳k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.