تو روز بارونی پارت ۲۱
تو روز بارونی پارت ۲۱
♡نزدیک شدن دامیان به انیا
انیا: چیـ......چیکار میکنی!!!
دامیان: بینگو خیلی باحال ترسیدی
اعا اعا کجا در میری ^_^
.
.
.
.
.
انیا: هوف،اخیش در رفتم
دامیان: رز صورتی کجا میری
انیا: از کی شدم رز صورتی؟
دامیان: از دیشب
انیا: انیا رز صورتی تو نیس
دامیان: خیله خوب باشه به هر حال امشب بیا بریم بیرون
انیا: دعوت کردنت تو حلقم، من امروز میرم به داداشم و مامان و بابام سر بزنم
ولی بعدش میام
دامیان: باش رز صورتی
انیا: دوباره
.
.
.
.
.
.
.
.
.
داداش انیا: کیه؟
انیا: داداشی جونم منم
داداش انیا: اجی جونم
یور: انیا جا اومدی؟
انیا: سلام مامانی، بابا هم خونس؟
یور: اوهوم
انیا: بابایی
لوید: سلام انیا
بیا میز رو بچینیم غذای مورد علاقت رو درست کردیم
انیا: اخجون \(^o^)/
.
.
.
.
انیا: خیلی خوش مزه بود مرسی
لوید: خوب انیا اوضاع با دامیان چطوره؟
انیا: هوم، همه چیز اوکیه
.
.
.
.
.
انیا: خداحافظ همگی بعدا میام بازم بهتون سر بزنم
.
.
.
دامیان: خوب بریم اماده ای؟
انیا: اره بریم
.
.
.
.
انیا: دامیان چرا انقدر خوردی اخه
دامیان: هوم، همین جوری
انیا: هوف، بیا ببرمت رو تختت
.
.
.
.
انیا: خوب دامیان حالا بخواب
دامیان: هوم، انیا دوسم داری؟
انیا: زده به سرت
~بلند شدن
♡هل دادن انیا رو تخت
♡ نزدیک شدن دامیان به انیا و....
ادامه دارد........
خدمت شما 😉
♡نزدیک شدن دامیان به انیا
انیا: چیـ......چیکار میکنی!!!
دامیان: بینگو خیلی باحال ترسیدی
اعا اعا کجا در میری ^_^
.
.
.
.
.
انیا: هوف،اخیش در رفتم
دامیان: رز صورتی کجا میری
انیا: از کی شدم رز صورتی؟
دامیان: از دیشب
انیا: انیا رز صورتی تو نیس
دامیان: خیله خوب باشه به هر حال امشب بیا بریم بیرون
انیا: دعوت کردنت تو حلقم، من امروز میرم به داداشم و مامان و بابام سر بزنم
ولی بعدش میام
دامیان: باش رز صورتی
انیا: دوباره
.
.
.
.
.
.
.
.
.
داداش انیا: کیه؟
انیا: داداشی جونم منم
داداش انیا: اجی جونم
یور: انیا جا اومدی؟
انیا: سلام مامانی، بابا هم خونس؟
یور: اوهوم
انیا: بابایی
لوید: سلام انیا
بیا میز رو بچینیم غذای مورد علاقت رو درست کردیم
انیا: اخجون \(^o^)/
.
.
.
.
انیا: خیلی خوش مزه بود مرسی
لوید: خوب انیا اوضاع با دامیان چطوره؟
انیا: هوم، همه چیز اوکیه
.
.
.
.
.
انیا: خداحافظ همگی بعدا میام بازم بهتون سر بزنم
.
.
.
دامیان: خوب بریم اماده ای؟
انیا: اره بریم
.
.
.
.
انیا: دامیان چرا انقدر خوردی اخه
دامیان: هوم، همین جوری
انیا: هوف، بیا ببرمت رو تختت
.
.
.
.
انیا: خوب دامیان حالا بخواب
دامیان: هوم، انیا دوسم داری؟
انیا: زده به سرت
~بلند شدن
♡هل دادن انیا رو تخت
♡ نزدیک شدن دامیان به انیا و....
ادامه دارد........
خدمت شما 😉
۸.۰k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.