کاش به دنیا نمیومدم
پارت 2
ویو الینا
زنگ تفریح خورد و رفتیم سالن غذا خوری هر کی منو میدید تو گوش دوستش پچ پچ می کرد و می خندید بهم رفتم و نشستم تو غذای امروز برنج هم سرو کرده بودن داشتم غذامو می خوردم که یه دختره اومد و نشست پیشم
8خب پس میبینم که از مدرسه قبلیت اخراج شدی
و همه بهم خندیدن که یهویی اون دوتا پسر که تو کلاسمون بغل دست من میشنن هم اومدن همه پاشدن و بهشون تعضیم کردن بعد یونگی اومد جلو و اون دختره رو زد کنار صورتشو نزدیکم کرد و گفت
*واو میبینم از جات پانشدی می خوای یه درس عبرت بهت بدم
+ولش کن لیاقتشو نداره
بهت یونگی با اون خنده های لثه ایش یه نیش خند زد و رفت کنار
تهیونگ اومد و رو صندلی کناریم نشست بهش اهمیت ندادمو غذامو خوردم که یه نوشابه نارجی ریخت رو برنجم داشتم حرص می خوردم ولی نمیتونستم دعوا کنم چون ممکن بود دوباره اخراج بشم ب خاطر همین چیزی نگفتم اونم ظرف غذارو برداشت و کوبید رو لباسم لباس سفیدم الان قرمز و سبز و نارنجی بود دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم قاشقو کوبیدم رو میز و از جام پاشدم
-تو چته مرض داری
تهیونگم پاشد قدش از من بلند بود ب خاطر همین مجبور بودم بالارو نگا کنم یکم میترسیدم ولی اهمیت ندادم
+اه الان تو چی گفتی جوجه
*جوجه اردک زشت این یادت رفت
+عااا راست میگی جوجه اردک زشت و کثیف
بعد هلم داد و افتادم زمین بعدش همه بهم خندیدن تهیونک و شوگا رفتن منم ب زور گریمو کنترل میکردم که پاشدم و رفتم به عمم زنگ زدم
با گریه
-عمهعهههههه
%چیشده الی چرا گریه میکنی
-عمه یه پیرهن سفید برام بیار کثیف شد
%متاسفم برات یعنی یه پیهن اینقد گریه داره هوفف باشه میدم یکی برات بیاره
-با باشه
زنگ که خورد رفتیم کلاس استاد هنوز نیومده بود بچه دوباره شروع کرد به مسخره کردنم که اون دختر جلویی برگشت سمتشون و گفت
0بسه دیگه تمومش کنید اونم یکی مث شماها این دلیل نمیشه مسخرش کنید تازه دلیل اخراج شدنش قلدری بوده پس اگه اینجوری باهاش رفتار کنید خودتون بد میبینید
بعد تموم شدن حرفش یکی از بچه ها خواست ی چیزی بگه که استاد اومدو ساکت شد
ویو یونگی
یه کاغذ در آوردم و روش ی چیزی نوشتم و دادم ب تهیونگ
ویو تهیونگ
کاغذو گرفتم و خوندم
«فک کنم گف برا قلدری اخراج شد نظرت چیه بیاریمش تو اکیپ خودمون»
ادامه دارد......
شرط 15 لایک 20 کامنت 🤍🖤
ویو الینا
زنگ تفریح خورد و رفتیم سالن غذا خوری هر کی منو میدید تو گوش دوستش پچ پچ می کرد و می خندید بهم رفتم و نشستم تو غذای امروز برنج هم سرو کرده بودن داشتم غذامو می خوردم که یه دختره اومد و نشست پیشم
8خب پس میبینم که از مدرسه قبلیت اخراج شدی
و همه بهم خندیدن که یهویی اون دوتا پسر که تو کلاسمون بغل دست من میشنن هم اومدن همه پاشدن و بهشون تعضیم کردن بعد یونگی اومد جلو و اون دختره رو زد کنار صورتشو نزدیکم کرد و گفت
*واو میبینم از جات پانشدی می خوای یه درس عبرت بهت بدم
+ولش کن لیاقتشو نداره
بهت یونگی با اون خنده های لثه ایش یه نیش خند زد و رفت کنار
تهیونگ اومد و رو صندلی کناریم نشست بهش اهمیت ندادمو غذامو خوردم که یه نوشابه نارجی ریخت رو برنجم داشتم حرص می خوردم ولی نمیتونستم دعوا کنم چون ممکن بود دوباره اخراج بشم ب خاطر همین چیزی نگفتم اونم ظرف غذارو برداشت و کوبید رو لباسم لباس سفیدم الان قرمز و سبز و نارنجی بود دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم قاشقو کوبیدم رو میز و از جام پاشدم
-تو چته مرض داری
تهیونگم پاشد قدش از من بلند بود ب خاطر همین مجبور بودم بالارو نگا کنم یکم میترسیدم ولی اهمیت ندادم
+اه الان تو چی گفتی جوجه
*جوجه اردک زشت این یادت رفت
+عااا راست میگی جوجه اردک زشت و کثیف
بعد هلم داد و افتادم زمین بعدش همه بهم خندیدن تهیونک و شوگا رفتن منم ب زور گریمو کنترل میکردم که پاشدم و رفتم به عمم زنگ زدم
با گریه
-عمهعهههههه
%چیشده الی چرا گریه میکنی
-عمه یه پیرهن سفید برام بیار کثیف شد
%متاسفم برات یعنی یه پیهن اینقد گریه داره هوفف باشه میدم یکی برات بیاره
-با باشه
زنگ که خورد رفتیم کلاس استاد هنوز نیومده بود بچه دوباره شروع کرد به مسخره کردنم که اون دختر جلویی برگشت سمتشون و گفت
0بسه دیگه تمومش کنید اونم یکی مث شماها این دلیل نمیشه مسخرش کنید تازه دلیل اخراج شدنش قلدری بوده پس اگه اینجوری باهاش رفتار کنید خودتون بد میبینید
بعد تموم شدن حرفش یکی از بچه ها خواست ی چیزی بگه که استاد اومدو ساکت شد
ویو یونگی
یه کاغذ در آوردم و روش ی چیزی نوشتم و دادم ب تهیونگ
ویو تهیونگ
کاغذو گرفتم و خوندم
«فک کنم گف برا قلدری اخراج شد نظرت چیه بیاریمش تو اکیپ خودمون»
ادامه دارد......
شرط 15 لایک 20 کامنت 🤍🖤
۱۹.۸k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.