رمان شازده کوچولو
رمان شازده کوچولو
پارت ۷۱
ارسلان: نوچ به سمت کمد رفتم و لباسمو با یه تیشرت شلوار عوض کردم به سمت تخت حرکت کردم و نشستم روش
دیانا: خودمو کمی کنار کشیدم
ارسلان: کنار تن دراز کشده به شکمش به کمر دراز کشیدم و با دستم گونشو نوازش کردم
دیانا: دستشو پس زدم و دوباره مشغول خوندن شدم
ارسلان: دلبر من که گفتم اشتباه کردم
دیانا: چپ چپ نگاهش کردم
ارسلان: خوب تو خودتو باز جای من چیکار میکنی
دیانا: کلشو میکندم
ارسلان: خوب منم همینم تازه من کاری باهاش نکردم
دیانا: ولی من هنوز قصد ندارم با شما اشتی کنم
پارت ۷۱
ارسلان: نوچ به سمت کمد رفتم و لباسمو با یه تیشرت شلوار عوض کردم به سمت تخت حرکت کردم و نشستم روش
دیانا: خودمو کمی کنار کشیدم
ارسلان: کنار تن دراز کشده به شکمش به کمر دراز کشیدم و با دستم گونشو نوازش کردم
دیانا: دستشو پس زدم و دوباره مشغول خوندن شدم
ارسلان: دلبر من که گفتم اشتباه کردم
دیانا: چپ چپ نگاهش کردم
ارسلان: خوب تو خودتو باز جای من چیکار میکنی
دیانا: کلشو میکندم
ارسلان: خوب منم همینم تازه من کاری باهاش نکردم
دیانا: ولی من هنوز قصد ندارم با شما اشتی کنم
- ۴.۱k
- ۳۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط