ترس من
ترس من
p=9
*همشون برمیگردن*
_تو..... بورا.... خودتی؟
€مگه کسی دیگه هم میتونه باشه؟
~ولی... بورا تو چطور.... زنده ای؟
€امدم دنبال روشا
٪ولی نگفتی چطور زنده ای؟
€اممم خب....
*فلش بک به 369سال پیش*
*علامت بابای بورا و روشا " *
"بورا دنبالش برو ولی نزار که بفهمه تو دنبالشی
€باشه بابا
" افرین بورا
€مرسی بابا
*دنبالشون میره تو جنگل و میبنیه انجلا روشا رو گرفته میدوده سمتش*
^واو یه کوچولوی دیگع
€خواهرمو ول کن
^نه نه نه اونو پیش خودم نگه میدارم
€غلط میکنی
^تو... داری یه شیطان رو تحدید میکنی
€اره
*انجلا عصبی میشه طلسمش میکنه و ناپدید میشه بورا هم گریه اش میگیره و با گریه حرف میزنه*
€روشا... ـروشا کجایی... روشا
€روشا لطفا از پیشم نرو
€روشا کجایی.... روشا لطفا
*میره پیش باباش*
"پس روشا کو؟
€بابا.... روشا... گمشد
" چی... پس تو اونجا چه غلطی میکردی
€یهو گمش کردم
"گمشو از جلو چشمام به مامانت قول دادم دست روتون بلند نکنم پس هیچوقت جلو چشمم نباش
€ولی.....
" گمشو
*پایان فلش بک *
_پس تو پشت ما بودی
€اره
+جونگکوک بیا
&ا.ت امدی بیا میخام ببینم یادت میاد
+چیرو؟
&بورا رو
+بورا؟
&اره
*میره پیششون*
+خب بورا کیه دوست دختر جدید اقای کیم
_نه
+هروقت گفتم عن بگو من اوک
_هی *بلند میشه سرش داد میزنه*
€هوی تهیونگ نبینم یک بار دیگه سر خواهر کوچولوم داد بزنی!
_بورا مودت شنیدی چی گفت
+خواهر کوچولوم؟
€یکم هم تغیر نکردی
+تو کی هستی چرا اسمت تو پرونده نبود
€چون من قرار اونجا باشم روشا
+اگر من خواهر بزرگتر داشتم پس چرا بهم نگفتین
&چون که ما نمیدونستیم بابات بورا رو فرستاده تا حواسش به تو باشه
+واو چندسال ازم بزرگتری؟
€اممم خب حدودن 5سال
+بورا تو چرا امدی
€تا نزام انجلا بلایی سرت بیاره
×خب چرا امدی اینجا
+اممم خب یکم کنجکاو بودم یهو یه در زیر کاغذ دیواریا پیدا کردم که نوشته بود
....
p=9
*همشون برمیگردن*
_تو..... بورا.... خودتی؟
€مگه کسی دیگه هم میتونه باشه؟
~ولی... بورا تو چطور.... زنده ای؟
€امدم دنبال روشا
٪ولی نگفتی چطور زنده ای؟
€اممم خب....
*فلش بک به 369سال پیش*
*علامت بابای بورا و روشا " *
"بورا دنبالش برو ولی نزار که بفهمه تو دنبالشی
€باشه بابا
" افرین بورا
€مرسی بابا
*دنبالشون میره تو جنگل و میبنیه انجلا روشا رو گرفته میدوده سمتش*
^واو یه کوچولوی دیگع
€خواهرمو ول کن
^نه نه نه اونو پیش خودم نگه میدارم
€غلط میکنی
^تو... داری یه شیطان رو تحدید میکنی
€اره
*انجلا عصبی میشه طلسمش میکنه و ناپدید میشه بورا هم گریه اش میگیره و با گریه حرف میزنه*
€روشا... ـروشا کجایی... روشا
€روشا لطفا از پیشم نرو
€روشا کجایی.... روشا لطفا
*میره پیش باباش*
"پس روشا کو؟
€بابا.... روشا... گمشد
" چی... پس تو اونجا چه غلطی میکردی
€یهو گمش کردم
"گمشو از جلو چشمام به مامانت قول دادم دست روتون بلند نکنم پس هیچوقت جلو چشمم نباش
€ولی.....
" گمشو
*پایان فلش بک *
_پس تو پشت ما بودی
€اره
+جونگکوک بیا
&ا.ت امدی بیا میخام ببینم یادت میاد
+چیرو؟
&بورا رو
+بورا؟
&اره
*میره پیششون*
+خب بورا کیه دوست دختر جدید اقای کیم
_نه
+هروقت گفتم عن بگو من اوک
_هی *بلند میشه سرش داد میزنه*
€هوی تهیونگ نبینم یک بار دیگه سر خواهر کوچولوم داد بزنی!
_بورا مودت شنیدی چی گفت
+خواهر کوچولوم؟
€یکم هم تغیر نکردی
+تو کی هستی چرا اسمت تو پرونده نبود
€چون من قرار اونجا باشم روشا
+اگر من خواهر بزرگتر داشتم پس چرا بهم نگفتین
&چون که ما نمیدونستیم بابات بورا رو فرستاده تا حواسش به تو باشه
+واو چندسال ازم بزرگتری؟
€اممم خب حدودن 5سال
+بورا تو چرا امدی
€تا نزام انجلا بلایی سرت بیاره
×خب چرا امدی اینجا
+اممم خب یکم کنجکاو بودم یهو یه در زیر کاغذ دیواریا پیدا کردم که نوشته بود
....
۸.۱k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.