Part19
Part19
اگه مامان بفهمه چی که کتک خورده داشتن تجاوز میکردم تو مدرسه باهاش بدرفتاری کردم و تو مدرسه باهاش سرد بودم و حتی میفهمه مافیام نه نه نه نه نه این اتفاق نمیفته
پزش زمانی به فردا.................................................................................
ات ویو
از خواب بیدار شدم گیج و منگ بودم بلند شدم و همینطور وایسادم تا یکم ویندوزم بالا بیاد به اینور اونور نگاه کردم تهیونگ بدون لباس کنارم خوابیده بود یکم فکر کردم و دیشب یادم اومد وایییییی همه چیو لو دادمممم
ته:بگیر بخواب بچه(خواب)
ات:بروبابا(چشم قره)
ته:به من میگی برو بابا
از دستم گرفت و هولم داد رو تخت و خیلی سفت گرفتم
ات:ولمم کننن(سرد)
ته:بگیر بخواب ۱ ساعت دیگه میخوایم بریم بوسان(خواب الود)
ات:پس بزار برم لباس هامو جمع کنم
ته:هوففف باشه برو
نصف لباسامو جمع کردم و که ۱۵ دقیقه بعد ته هم بلند شد و با بالاتنه برهنه لباساشو جمع کرد
پرش زمانی به ۱ ساعت بعد...................................................................
تو هواپیما بودیم و کنار هم نشسته بودیم هعییی یاده موقعی افتادم که اومدم سئول گفتم بزار برا خودم مطرحش کنم تا ته بشنوه
ات:هعیییی یادش بخیر داشتم بعد از ۱ سال برمیگشتم سئول برا یک کسی که الان دیگه برام غریبست با ذوق داشتم میمودم......... کهههه
مهماندار:من شمارو میشناسم شما هم ن دختری هستی که گفتم پدر و مادرت کو گفتی تنهام
ات:عااا بلههه اینم برادرم
مهماندار:اووووو من فکر کردم دوست پسرتونن خوش بگذره(رفت)
دیگه با گوشی ور رفتم یا خوابیدم یا آهنگ گوش دادم یا فیلم دیدم و خوردم تا رسیدیم
پرش زمانی به بوسان.............................................................................
میدونم شرط کامنتا نرسیده بود ولی یک هفته گذشته بود بخواطر همین دیگه گزاشتم
شرط پارت بعد
لایک۱۵
کامنت۱۳
اگه مامان بفهمه چی که کتک خورده داشتن تجاوز میکردم تو مدرسه باهاش بدرفتاری کردم و تو مدرسه باهاش سرد بودم و حتی میفهمه مافیام نه نه نه نه نه این اتفاق نمیفته
پزش زمانی به فردا.................................................................................
ات ویو
از خواب بیدار شدم گیج و منگ بودم بلند شدم و همینطور وایسادم تا یکم ویندوزم بالا بیاد به اینور اونور نگاه کردم تهیونگ بدون لباس کنارم خوابیده بود یکم فکر کردم و دیشب یادم اومد وایییییی همه چیو لو دادمممم
ته:بگیر بخواب بچه(خواب)
ات:بروبابا(چشم قره)
ته:به من میگی برو بابا
از دستم گرفت و هولم داد رو تخت و خیلی سفت گرفتم
ات:ولمم کننن(سرد)
ته:بگیر بخواب ۱ ساعت دیگه میخوایم بریم بوسان(خواب الود)
ات:پس بزار برم لباس هامو جمع کنم
ته:هوففف باشه برو
نصف لباسامو جمع کردم و که ۱۵ دقیقه بعد ته هم بلند شد و با بالاتنه برهنه لباساشو جمع کرد
پرش زمانی به ۱ ساعت بعد...................................................................
تو هواپیما بودیم و کنار هم نشسته بودیم هعییی یاده موقعی افتادم که اومدم سئول گفتم بزار برا خودم مطرحش کنم تا ته بشنوه
ات:هعیییی یادش بخیر داشتم بعد از ۱ سال برمیگشتم سئول برا یک کسی که الان دیگه برام غریبست با ذوق داشتم میمودم......... کهههه
مهماندار:من شمارو میشناسم شما هم ن دختری هستی که گفتم پدر و مادرت کو گفتی تنهام
ات:عااا بلههه اینم برادرم
مهماندار:اووووو من فکر کردم دوست پسرتونن خوش بگذره(رفت)
دیگه با گوشی ور رفتم یا خوابیدم یا آهنگ گوش دادم یا فیلم دیدم و خوردم تا رسیدیم
پرش زمانی به بوسان.............................................................................
میدونم شرط کامنتا نرسیده بود ولی یک هفته گذشته بود بخواطر همین دیگه گزاشتم
شرط پارت بعد
لایک۱۵
کامنت۱۳
۴.۱k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.