عشق و نفرت

"عشق و نفرت"
part:¹⁸

[فردا]


بعد از خوردن صبحونه سه تایی رفتیم سمت شرکت و هرکس رفت سمت اتاق خودش



بعد از نیم ساعت در اتاقمو زدن


+بفرمایید داخل
_سلام
+پس از این به بعد هر لحظه باید مزاحمت تورو تحمل کنم
_اوم...(چشاشو چرخوند و به اطراف یه نگاهی انداخت)خب من به این نمیگم مزاحمت
+(چشم غره)
_راستی یه هدیه واست دارم
+چی


دستاشو پشتش قایم کرده بود



_بفرما


میدونست از سوسک می‌ترسم و برای همین یه سوسک انداخت روم


+(جیغ های فراوان)
_(خنده)



یکی زدم بهش


+چرا می‌ترسونیمممم


تازه فهمیده بودم سوسکه پلاستیکی بود و یه سوسک واقعی نبود


_خب چون ترسیدنت باحاله(خنده)
+ایش وایسا دارم برات
_آیگو



فرار کرد و دویدم سمتش



+اگه واقعاً ازم نمی‌ترسی وایسااااا
_ترس چیه فقط نمی‌خوام دستت بهم برسه


_اگه تونستی منو بگیر
+چرا نتونمممم

(هردو داشتن بلند حرف می‌زدن)


#آقا...خانم لطفا سکوت رو رعایت کنید شرکته
+باشه بابا تو خوبی


همینطور در حال بدو بدو بودیم که تهیون اومد بیرون


@اینجا چخبره(داد و عصبانیت)

+بدو..بدو


رفتیم داخل سرویس بهداشتی


_چرا مثل چی ازش می‌ترسی
+من و ترس(نیشخند/ با حالت سوالی)
_نه پس تو و شجاعت
+یااا



نگاهی به بیرون انداختم رفته بود



+بیا بیرون
_باشه
ادامه دارد...
این پارت سرشار از کرم ریزی بود😂
برا پارت بعدی ۱۵ لایک و ۱۵۵ فالوور
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #وانشات #اسمات #سناریو #جین
دیدگاه ها (۷)

"عشق و نفرت"part:¹⁹[جین ویو]از وقتی هیونگم با ا.ت ازدواج کرد...

"عشق و نفرت"part:²⁰[شب]رفتم یه حموم ۲۰ دقیقه ای و حاضر شدم [...

"عشق و نفرت"part:¹⁷[فردا]رفتیم سمت شرکتی که جین مدیرشه بعد ا...

"عشق و نفرت"part:¹⁶اومدم بیرون و دروبستم احساس کردم کِشَم شل...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۷#ویو ات بدو بدو بدو همینجوریش هم دیر ...

پارت ۴۴ فیک دور اما آشنا

Blackpinkfictions ۲۴ پارت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط