"عشق و نفرت"
"عشق و نفرت"
part:¹⁹
[جین ویو]
از وقتی هیونگم با ا.ت ازدواج کرده همش احساس میکنم دارم به رابطشون حسادت میکنم ولی آخه علتش چی میتونه باشه...نکنه عشق؟نه بابا...من اونو رد کردم...اما خب...راستش از روز عروسیشون پشیمون شدم...چون به نظرم اون واقعاً خیلی خوشگل و دوست داشتنی و بامزس...بخاطر اون شرکتمو ول کردم و اومدم کارمند شرکت تهیون شدم ولی اصلا از این کار پشیمون نیستم...این روزا سعی میکنم بیشتر باهاش باشم...ولی دقیقاً نمیدونم چطور باید این کارو کنم...اما سعی میکنم از طریق کرم ریختن و ترسوندش این کارو کنم...چون احساس میکنم اونم از اینکه اذیتش میکنم خوشش میاد و یه دلیل دیگشم اینه که خودم خجالت میکشم رمانتیک باهاش برخورد کنم
[ا.ت ویو]
بعد از ازدواجم با تهیون،جین یه جوری شده...همش یهویی جلوم ظاهر میشه..میترسونتم و هی کرم میریزه.... واقعاً دلیل این کاراش چیه؟...احساس میکنم خیلی عوض شده دیگه اون جین قبلی نیست راستش احساس میکنم حسم نسبت بهش داره کم کم از بین میره حس میکنم از این کاراش بدم میاد
همینطور تو فکر بودم که یکی درو زد
+بیا تو
&خانم...آقای کیم باهاتون کار دارن
+باشه الان میام
رفت
رفتم سمت اتاق کارش و درو زدم
@بیا تو
+سلام...کارم داشتی؟
@اوهوم
+بگو
@میگم...امشب بریم بار؟
+نه
@چرا
+احساس میکنم دیگه از بار خوشم نمیاد
خنده ای کرد
@یه جور میگی انگار آدمه...ولی تو قبلاً زیاد میرفتی بار
+آره
@پس چرا نمیخوای باهام بیای بار؟
+گفتم که زده شدم
@باشه...هرطور میلته...ولی حداقل میتونی امشب بیای شام رو بریم رستوران
+اوم...باشه اگه کار دیگه ای نداری من برم
@باشه...راستی
+بله
@لطفا زیاد نزدیک جین نشو
+چرا
@دوس ندارم زیاد باهم صمیمی شید
+باشه
تا اومدم بیرون با جین مواجه شدم
_داشتین چیا میگفتین(کنجکاو)
+به تو چه
داشتم ازش دور میشدم که مچ دستمو گرفت
_ا.ت...چت شده؟تو قبلاً خیلی با من صمیمی بودی از هر بهونه ای استفاده میکردی تا نزدیک من شی ولی الان داری ازم دوری میکنی؟
+ول کن مهم نیست
_نه هست بگو
+جین میگم مهم نیس(جدی)
مچ دستمو ول کرد
_باشه
ادامه دارد...
برا پارت بعدی ۱۶۰ فالوور و ۲۰ لایک
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #اسمات #وانشات #سناریو #جین
part:¹⁹
[جین ویو]
از وقتی هیونگم با ا.ت ازدواج کرده همش احساس میکنم دارم به رابطشون حسادت میکنم ولی آخه علتش چی میتونه باشه...نکنه عشق؟نه بابا...من اونو رد کردم...اما خب...راستش از روز عروسیشون پشیمون شدم...چون به نظرم اون واقعاً خیلی خوشگل و دوست داشتنی و بامزس...بخاطر اون شرکتمو ول کردم و اومدم کارمند شرکت تهیون شدم ولی اصلا از این کار پشیمون نیستم...این روزا سعی میکنم بیشتر باهاش باشم...ولی دقیقاً نمیدونم چطور باید این کارو کنم...اما سعی میکنم از طریق کرم ریختن و ترسوندش این کارو کنم...چون احساس میکنم اونم از اینکه اذیتش میکنم خوشش میاد و یه دلیل دیگشم اینه که خودم خجالت میکشم رمانتیک باهاش برخورد کنم
[ا.ت ویو]
بعد از ازدواجم با تهیون،جین یه جوری شده...همش یهویی جلوم ظاهر میشه..میترسونتم و هی کرم میریزه.... واقعاً دلیل این کاراش چیه؟...احساس میکنم خیلی عوض شده دیگه اون جین قبلی نیست راستش احساس میکنم حسم نسبت بهش داره کم کم از بین میره حس میکنم از این کاراش بدم میاد
همینطور تو فکر بودم که یکی درو زد
+بیا تو
&خانم...آقای کیم باهاتون کار دارن
+باشه الان میام
رفت
رفتم سمت اتاق کارش و درو زدم
@بیا تو
+سلام...کارم داشتی؟
@اوهوم
+بگو
@میگم...امشب بریم بار؟
+نه
@چرا
+احساس میکنم دیگه از بار خوشم نمیاد
خنده ای کرد
@یه جور میگی انگار آدمه...ولی تو قبلاً زیاد میرفتی بار
+آره
@پس چرا نمیخوای باهام بیای بار؟
+گفتم که زده شدم
@باشه...هرطور میلته...ولی حداقل میتونی امشب بیای شام رو بریم رستوران
+اوم...باشه اگه کار دیگه ای نداری من برم
@باشه...راستی
+بله
@لطفا زیاد نزدیک جین نشو
+چرا
@دوس ندارم زیاد باهم صمیمی شید
+باشه
تا اومدم بیرون با جین مواجه شدم
_داشتین چیا میگفتین(کنجکاو)
+به تو چه
داشتم ازش دور میشدم که مچ دستمو گرفت
_ا.ت...چت شده؟تو قبلاً خیلی با من صمیمی بودی از هر بهونه ای استفاده میکردی تا نزدیک من شی ولی الان داری ازم دوری میکنی؟
+ول کن مهم نیست
_نه هست بگو
+جین میگم مهم نیس(جدی)
مچ دستمو ول کرد
_باشه
ادامه دارد...
برا پارت بعدی ۱۶۰ فالوور و ۲۰ لایک
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #اسمات #وانشات #سناریو #جین
۱۴.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.