"پارت ۹"
"پارت ۹"
تهیونگ: حال سر و صدا هاش را نداشتم، برای همین زودتر رفتم بیرون؛ وقتی رسیدم بالا جیهوپ با نگرانی جلوم سبز شد:
ـــ جیهوپ چی شده؟
+ جی آه رو چیکارش کردی؟
ـــ برای جی آه اینقدر نگرانی! نترس فقط یکم اذیت میشه
+ فقط تو روخدا مراقبش باش اون یه دختره؛ راستی تهیونگ این یارو عوضی بک هه جین رو میخوای چیکارش کنی دوباره سر و کلش پیدا شده
ـــ نترس! براش نقشه کشیدم فعلا من برم یکم بخوابم ازساعت سه تا حالا نخوابیدم
+ باشه برو
سه ساعت بعد
جی آه: هرچقدر داد و فریاد کشیدم هیچ فایده ای نداشت به غیر از اینکه گلوم پاره شد؛ احساس کردم دارم سیاهی میبینم دیگه توان نداشتم، دستم داشت پاره میشد احساس کردم دنیا داره دور سرم میپیچه، چشمام را بستم تا بدنم هر کاری دلش میخواد بکنه، روح داشت از بدنم جدا میشد، تا اینکه صدای لگدی به در شنیدم چشمام را باز کردم؛ حتما داشتم خواب میدیدم امکان نداشت اون اینجا باشه:
ـــ جیمین اوپا؟
+ببخشید دیر کردم فدات شم
ـــ تو اینجا چیکار میکنی (با بیحالی)
+بعدا برات توضیح میدم
جی آه:جیمین فورا رفت سمت تسمه و طناب را اورد پایین، دستانم را باز کرد؛ چشمام داشت تار میدید، خیلی حرف ها داشتم براش بزنم ولی تنها اتفاقی که افتاد این بود که توی بغلش بیهوش شدم...
☆☆(سوپرایز) نظرتونا حتما در مورد این پارت بگین مخصوصا در مورد آوردن جیمین توی همچین موقعیتی و حدس بزنید چه برنامه ای براش دارم ☆☆
و اینکه یادتونه که جیمین داداش جی آه بود داداشه که گم و گور شده بود
تهیونگ: حال سر و صدا هاش را نداشتم، برای همین زودتر رفتم بیرون؛ وقتی رسیدم بالا جیهوپ با نگرانی جلوم سبز شد:
ـــ جیهوپ چی شده؟
+ جی آه رو چیکارش کردی؟
ـــ برای جی آه اینقدر نگرانی! نترس فقط یکم اذیت میشه
+ فقط تو روخدا مراقبش باش اون یه دختره؛ راستی تهیونگ این یارو عوضی بک هه جین رو میخوای چیکارش کنی دوباره سر و کلش پیدا شده
ـــ نترس! براش نقشه کشیدم فعلا من برم یکم بخوابم ازساعت سه تا حالا نخوابیدم
+ باشه برو
سه ساعت بعد
جی آه: هرچقدر داد و فریاد کشیدم هیچ فایده ای نداشت به غیر از اینکه گلوم پاره شد؛ احساس کردم دارم سیاهی میبینم دیگه توان نداشتم، دستم داشت پاره میشد احساس کردم دنیا داره دور سرم میپیچه، چشمام را بستم تا بدنم هر کاری دلش میخواد بکنه، روح داشت از بدنم جدا میشد، تا اینکه صدای لگدی به در شنیدم چشمام را باز کردم؛ حتما داشتم خواب میدیدم امکان نداشت اون اینجا باشه:
ـــ جیمین اوپا؟
+ببخشید دیر کردم فدات شم
ـــ تو اینجا چیکار میکنی (با بیحالی)
+بعدا برات توضیح میدم
جی آه:جیمین فورا رفت سمت تسمه و طناب را اورد پایین، دستانم را باز کرد؛ چشمام داشت تار میدید، خیلی حرف ها داشتم براش بزنم ولی تنها اتفاقی که افتاد این بود که توی بغلش بیهوش شدم...
☆☆(سوپرایز) نظرتونا حتما در مورد این پارت بگین مخصوصا در مورد آوردن جیمین توی همچین موقعیتی و حدس بزنید چه برنامه ای براش دارم ☆☆
و اینکه یادتونه که جیمین داداش جی آه بود داداشه که گم و گور شده بود
۲۸.۶k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.