عشق لجباز

🎀💕•عشق لجباز •💕🎀
#part_46

#رها
اتاق طاها خیلی خفن بود خوشم اومد رفتم نشستم روی تخت و لباسامو عوض کردم و خوابیدم طاها هم برق هارو خاموش کرد و اومد بغلم دراز کشید و خوابیدیم

#طاها
صدای در اومد و یکی اومد تو دیدم مبین اومد

مبین:داداش ببخشید مزاحمت شدم ولی ساعت ۲ ظهرع بلند شو

بیدار شدم و رفتم دستشویی و رفتم توی اتاقو رها رو بیدار کردم

رها:هووووف طاها ولم کن میخوام بخوابم

طاها:پاشو بسه دیگه نخواب باید بریم پیش بابات

تا اسم بابای رها رو اوردم از جاش پرید
و از اتاق رفتم بیرون ک دیدم شکیب مثل جنازه روی مبل خوابیده بود پریدم روش
شکیب:ای گاو چته خواب بودم

طاها:بسه ته چقد می خوابی

مشغول کل کل با شکیب بودم ک رها از اتاق اومد بیرون و رفت طرف اشپزخونه و شروع کرد ب غذا درس کردن
رفتم اشپز خونه از پشت بغلش کردم

طاها:به به خانومم چی داره درس میکنه

رها:چیز خاصی درس نمی کنم فقط تخم مرغ درس میکنم

همون موقع مبین اومد تو اشپز خونه و زد زیر خنده

مبین:همچین اومد تو اشپزخونه استیناشو داد بالا من فکر کردم می خواد چ درس کنه

رها:همینم از سرت زیادی است
میخواستی بگی نازی جونت برات درست کنه😂

ادامه دارد ... •📕♥️•


#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
دیدگاه ها (۵)

اوخخ🤍💢❤ #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_...

🎀💕•عشق لجباز •💕🎀#part_47#رهااز شانس گند من همون موقع در باز ...

🎀💕•عشق لجباز •💕🎀#part_45#رهاافرین خدایی مبین هم صداش خوب بود...

🎀💕•عشق لجباز •💕🎀#part_44#طاهابا هزار بدختی رها رو از بغلم بی...

#مافیای_من #P3لینو:میدونم مقصر منمپس......هان:«با گریه»نه......

وقتی خواهرش بودی...

درخواستی🖤🩸🩸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط