عشق یا انتقام
عشق یا انتقام
P20
برای لحظه ای جدا شد و دوباره شروع کرد
( ویو کوک)
بوسه های محکمی میزدم
# گیشششش....شرققققق...تاوپپپ( صدای شکستن در)
# ولش کن عوضیی( داد)
_ چی؟.....تو.. اینجا..چیکار میکنی؟
(پرس زمانی به قبل اومدن جونگ کوک)
(ویو ا.ت)
رفتم توی اتاق با تلفنی که توش بود به تهیونگ زنگ زدم
+ تهیونگا...هق...منم...ا.ت
# ا.ت...چی..حالت خوبه ؟
+ اره
# چحوری...زنگ ...زدی؟
+ اون رفته بیرون
# ا.ت ببین ...از پنجره بیرون رو نگاه کن ...ببین شبیه کجاست ...بهم بگو کجایی...
+ من...من..نمیدونم..
# اشکال نداره...خودم پیدات میکنم ردیابیت میکنم فقط سرش رو گرم کن ...یکم ...یکم برام وقت بخر
(پرش زمانی به حال)
(ویو کوک)
_ تو.... هه (پوزخند)
_همه اینا ..نقشه بود ؟(رو به ا.ت)
+....
ا.ت رفت سمت میز دستش رو برد سمت چاقویی که روی میز بود
برش داشت
به سمتم گرفت
+برو اونطرف
_ چ..چی؟ ههااهاهاهاها(خنده های بلند)
# میخندی؟
_ تو الان...واستا ببینم ...شما باهم دیگه هماهنگ کرده بودین ؟ هاهاهاها(خنده های بلند)
_ تق تق تق تق(صدای دست زدن)
_ واقعا شما معرکه این .. حرف ندارین
+خفه شوووو(داد)
با چا*قوی توی دستش به سمتم اومد
_ا.ت بهت گفته بودم کار احمقانه ای نکنی
به سمتش رفتم
دستم رو از لبه تیز چا*قو گرفتم قطرات خونم رو زمین ریخته میشد
صدای چک چک قطره های مثل سوزن زدن به مغزم بود صدایی توی سرم میپیچید میگفت
.....بکشش.....
چا*قو رو از دستش گرفتم و محکم پرت کردم روی زمین
تهیونگ به سمتم حمله ور شد
_ ته نمیخوام آسیب ببینی ..تو هنوزم دوست منی
برای لحظه ای ایستاد
# دوست ....هه..من تورو به چشم دشمنم میبینم
P20
برای لحظه ای جدا شد و دوباره شروع کرد
( ویو کوک)
بوسه های محکمی میزدم
# گیشششش....شرققققق...تاوپپپ( صدای شکستن در)
# ولش کن عوضیی( داد)
_ چی؟.....تو.. اینجا..چیکار میکنی؟
(پرس زمانی به قبل اومدن جونگ کوک)
(ویو ا.ت)
رفتم توی اتاق با تلفنی که توش بود به تهیونگ زنگ زدم
+ تهیونگا...هق...منم...ا.ت
# ا.ت...چی..حالت خوبه ؟
+ اره
# چحوری...زنگ ...زدی؟
+ اون رفته بیرون
# ا.ت ببین ...از پنجره بیرون رو نگاه کن ...ببین شبیه کجاست ...بهم بگو کجایی...
+ من...من..نمیدونم..
# اشکال نداره...خودم پیدات میکنم ردیابیت میکنم فقط سرش رو گرم کن ...یکم ...یکم برام وقت بخر
(پرش زمانی به حال)
(ویو کوک)
_ تو.... هه (پوزخند)
_همه اینا ..نقشه بود ؟(رو به ا.ت)
+....
ا.ت رفت سمت میز دستش رو برد سمت چاقویی که روی میز بود
برش داشت
به سمتم گرفت
+برو اونطرف
_ چ..چی؟ ههااهاهاهاها(خنده های بلند)
# میخندی؟
_ تو الان...واستا ببینم ...شما باهم دیگه هماهنگ کرده بودین ؟ هاهاهاها(خنده های بلند)
_ تق تق تق تق(صدای دست زدن)
_ واقعا شما معرکه این .. حرف ندارین
+خفه شوووو(داد)
با چا*قوی توی دستش به سمتم اومد
_ا.ت بهت گفته بودم کار احمقانه ای نکنی
به سمتش رفتم
دستم رو از لبه تیز چا*قو گرفتم قطرات خونم رو زمین ریخته میشد
صدای چک چک قطره های مثل سوزن زدن به مغزم بود صدایی توی سرم میپیچید میگفت
.....بکشش.....
چا*قو رو از دستش گرفتم و محکم پرت کردم روی زمین
تهیونگ به سمتم حمله ور شد
_ ته نمیخوام آسیب ببینی ..تو هنوزم دوست منی
برای لحظه ای ایستاد
# دوست ....هه..من تورو به چشم دشمنم میبینم
- ۸.۹k
- ۰۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط