عشق یا انتقام

عشق یا انتقام
P19
+ جونگ کوکی...هققق..هقققق..ببخشید.....هققق....ب...هق...ببخشید
( ویو ا.ت)
نمی‌دونم چیکارم بود ...فقط ..دلم براش تنگ شد ....دلم برای موقع‌هایی که باهم بودیم تنگ شد
فقط دلم براش سوخت به خاطر اینکه مهربونه .....به فکرمه
اشکام رو پاک کردم
+ ببخشید......اگه....اگه...ناراحت شدی
_ نه نشدم
از روی پاس میخواستم بلند بشم که با دستاش کمرم رو گرفت محکم نشوند روی پاش
_ بهت نگفتم میتونی بری یا نه
به چشماش نگاه کردم
این چشم ها....چشم های کسی که میشناختمش نبود
من‌‌‌....من...با دستای خودم این چشم ها رو ساختم
چشم هایی که نفرت و کینه توش موج میزد
بعد از خوردن صبحانه براید بغلم کرد و بردم توی هال گذاشتم روی یکی از مبل ها
_ الان میام
رفت توی آشپز خونه ، وسایل رو جمع کرد
اومد پیشم نشست
دستش رو گذاشت روی پام
_ ا.ت .....من...من..هنوزم دوستت دارم ....میتونیم باهم باشیم و زندگی خوبی رو برای هم بسازیم ... هوم؟
+ م....من..
_ بیا مثل قبل باشیم
+ م..‌‌..ما نمیتونیم....م..مثل....قبلا....ب..باهم ....باشیم
_ .......چرا نتونیم؟
بلند شدم که یک دفعه دستم کشیده شد ......افتادم روش دستم روی سینه هاش بود صورت هامون توی یک سانتی هم دیگه بود
_ اگه بخوایم میتونیم
دستش رو گذاشت روی کمرم و روی گودی کمرم کشید
سریع بلند شدم
رفتم سمت اتاق رفتم داخل و در رو بستم
( یک ساعت بعد )
جونگ کوک اومد
رفتم پیشش
+ م..من...فکرام رو کردم
_؟؟؟؟
+ بیا مثل قبل....باهم باشیم
دستش رو گرفتم و بردمش توی هال روی یکی از مبل ها نشست رفتم و روی پاش نشستم
دستم رو دور گردنش حلقه کردم پسرم رو به صورتش نزدیک کردم
بوسه ی ریزی به لبش زدم
چشماش گرد شد
_ این...مطمئنی ؟
+ هوم
سرم رو بین دوتا دستاش گرفت و نزدیک خودش کرد لبش رو روی لبام گذاشت بوسه های محکمی میزد نفس کم آوردم آروم به دستش زدم
برای لحظه ای جدا شد و دوباره شروع کرد


ببخشید دیر گذاشتم این چند روز اصلا حالم خوب نبود الانم انقدر خوب نیستم ولی گذاشتم