گرپشت سکوت این پنجره ی باران زده ام بگشایم؛
گرپشت سکوت این پنجره ی باران زده ام بگشایم؛
توچه دانی که چه فریادی ز تصاویر و خطوطی دارم ؛
گر راز نهانم لب بگشاید ؛
زان که مدعی ی همنفسی بود بسی !!!
حیرت بمانی و خیره شوی...
و بدرد آن نفس وشرم و حیا ؛
رسوا کند ون تن عریان رو
..........
اصلن نمی آید به من دیوانه باشم
شاید نمی خواهی برایت شانه باشم
تو قصر میخواهی بفرما در دل من
بگذار هر شب ساقی میخانه باشم
پر می زند در من کبوتر های چشمت
تا کی تهمت؛ دنبال آب و دانه باشم
درد مرا در شعرها باید بفهمی
دیگر نمی خواهم فقط افسانه باشم
من قول دادم هی مرا از غم نترسان
من عهد بستم تا ابد دیوانه باشم
/ سعید
#فهیمه
#parisatt
توچه دانی که چه فریادی ز تصاویر و خطوطی دارم ؛
گر راز نهانم لب بگشاید ؛
زان که مدعی ی همنفسی بود بسی !!!
حیرت بمانی و خیره شوی...
و بدرد آن نفس وشرم و حیا ؛
رسوا کند ون تن عریان رو
..........
اصلن نمی آید به من دیوانه باشم
شاید نمی خواهی برایت شانه باشم
تو قصر میخواهی بفرما در دل من
بگذار هر شب ساقی میخانه باشم
پر می زند در من کبوتر های چشمت
تا کی تهمت؛ دنبال آب و دانه باشم
درد مرا در شعرها باید بفهمی
دیگر نمی خواهم فقط افسانه باشم
من قول دادم هی مرا از غم نترسان
من عهد بستم تا ابد دیوانه باشم
/ سعید
#فهیمه
#parisatt
۱.۷k
۲۹ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.