بی احساس 2
#بی_احساس_2
( از زبان ادمین)
برای چند لحظهای با دخترک تماس چشمی برقرار کرد ولی به سرعت چشمش رو دزدید و به بقیه افراد چشم دوخت
با تنه کوچکی به مربی توجه اون رو به خودش جلب کرد و خیلی آروم پرسید
_ مربی این دختر کیه؟؟اینجا چیکار میکنه؟!
+ عاا اون .. نگران نباش الان باهاش آشنا میشی...
هنوز حرف های پچ پچی هیون با مربی تموم نشده بود که صدای دخترک توجه همه رو به خودش جلب کرد:
+ یون وول هستم ریس کمپانی پ/ن از دیدنتون خوش بختم
( دستش رو دراز کرد تا با هیون دست بده اما با یک واکنش عجیب رو به رو شد )
_ساجو هیون هستم بوکسور ۲۸ ساله کره آیی
هیون چشماش رو به دست دخترک قفل کرد در همون لحظه مربی شروع به حرف زدن کرد
& معذرت میخوام ولی ساجوهیون از تماس بدنی خوشش نمیاد مربیش هستم کیم ....
دختر درحالی که دستش رو عقب میکشید لب از لب باز کرد و گفت :
+ اوه متوجه حرفتون هستم در هر حال از آشنایی باهاشون خوش بختم عاااا راستی برد جدیده تون رو تبریک میگم ....
خوب بریم سر اصل مطلب عام جناب هیون شما ...
.
.
(از زبان هیون)
.
در تمام مدت که توی اتاق روبه روی اون دختر بودم فقط به این فکر میکردم که چطوری یه دختر به این کوچیکی ریس کمپانی به این بزرگی باشه
( داره تو ذهنش مسخره میکنه یون وول رو )
هر چند گاهی باهاش تماس چشمی داشتم ولی سعی میکردم که نگاهم رو بدزدم بعد از تموم شدن حرف هاشون درباره چرندیاتی که به من مربوط نبود
با شنیدن اسمم توسط اون دختر سرم رو بالا آوردم
+ جناب ساجو هیون شما با این موضوع که از مکمل های تقویتی توی تبلیغات استفاده کنیم مشکلی ندارین؟
همون طور که دستام رو توی هم گره میزدم گفتم
_ اتفاقا میخواستم این موضوع رو اول جلسه مطرح کنم من در رابطه با موضوع تبلیغات برای مکمل های تقویتی هیچ گونه قردادی امضا نمیکنم .. پس بهتر بگم اگر قرار هست که حتی از کلمه مکمل تقویتی توی قرار داد اسمی برده بشه بهتر دنبال یه یه نفر دیگه باشین
+ ههه ( یه خنده ملایم ) سخت گیر تر از اون چیزی هستین که فکر میکردم
.
بعد از تموم شدن جلسه نتیجه این شد که یک قرار داد به مدت یک سال و نیم باهاشون امضا کنم و این قرار داد از دو ماه دیگه شروع میشد یعنی بعد از تموم شدن دوره مسابقات و شروع شدن فصل پاییز
.
.
به ساعتم نگاهی انداختم ساعت ۶ بود
.
بعد از اینکه رسیدم خونه و کمی استراحت کردم لپتاپم رو برداشتم و درباره کمپانی پ/ن سرچ کردم
روی اولین مقاله کیلیک کردم:
( از زبان ادمین)
برای چند لحظهای با دخترک تماس چشمی برقرار کرد ولی به سرعت چشمش رو دزدید و به بقیه افراد چشم دوخت
با تنه کوچکی به مربی توجه اون رو به خودش جلب کرد و خیلی آروم پرسید
_ مربی این دختر کیه؟؟اینجا چیکار میکنه؟!
+ عاا اون .. نگران نباش الان باهاش آشنا میشی...
هنوز حرف های پچ پچی هیون با مربی تموم نشده بود که صدای دخترک توجه همه رو به خودش جلب کرد:
+ یون وول هستم ریس کمپانی پ/ن از دیدنتون خوش بختم
( دستش رو دراز کرد تا با هیون دست بده اما با یک واکنش عجیب رو به رو شد )
_ساجو هیون هستم بوکسور ۲۸ ساله کره آیی
هیون چشماش رو به دست دخترک قفل کرد در همون لحظه مربی شروع به حرف زدن کرد
& معذرت میخوام ولی ساجوهیون از تماس بدنی خوشش نمیاد مربیش هستم کیم ....
دختر درحالی که دستش رو عقب میکشید لب از لب باز کرد و گفت :
+ اوه متوجه حرفتون هستم در هر حال از آشنایی باهاشون خوش بختم عاااا راستی برد جدیده تون رو تبریک میگم ....
خوب بریم سر اصل مطلب عام جناب هیون شما ...
.
.
(از زبان هیون)
.
در تمام مدت که توی اتاق روبه روی اون دختر بودم فقط به این فکر میکردم که چطوری یه دختر به این کوچیکی ریس کمپانی به این بزرگی باشه
( داره تو ذهنش مسخره میکنه یون وول رو )
هر چند گاهی باهاش تماس چشمی داشتم ولی سعی میکردم که نگاهم رو بدزدم بعد از تموم شدن حرف هاشون درباره چرندیاتی که به من مربوط نبود
با شنیدن اسمم توسط اون دختر سرم رو بالا آوردم
+ جناب ساجو هیون شما با این موضوع که از مکمل های تقویتی توی تبلیغات استفاده کنیم مشکلی ندارین؟
همون طور که دستام رو توی هم گره میزدم گفتم
_ اتفاقا میخواستم این موضوع رو اول جلسه مطرح کنم من در رابطه با موضوع تبلیغات برای مکمل های تقویتی هیچ گونه قردادی امضا نمیکنم .. پس بهتر بگم اگر قرار هست که حتی از کلمه مکمل تقویتی توی قرار داد اسمی برده بشه بهتر دنبال یه یه نفر دیگه باشین
+ ههه ( یه خنده ملایم ) سخت گیر تر از اون چیزی هستین که فکر میکردم
.
بعد از تموم شدن جلسه نتیجه این شد که یک قرار داد به مدت یک سال و نیم باهاشون امضا کنم و این قرار داد از دو ماه دیگه شروع میشد یعنی بعد از تموم شدن دوره مسابقات و شروع شدن فصل پاییز
.
.
به ساعتم نگاهی انداختم ساعت ۶ بود
.
بعد از اینکه رسیدم خونه و کمی استراحت کردم لپتاپم رو برداشتم و درباره کمپانی پ/ن سرچ کردم
روی اولین مقاله کیلیک کردم:
۲.۸k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.