تکپارتی
#تکپارتی
.
.
#پرنسس
.
.
کلافه نفسی عمیق کشید و دست هایش رو روی کلاویه های پیانو فشار داد
.
+ لعنتی چرا نمیتونم بزنم؟!
.
صدایی شنید که باعث شد اطرافش رو بگرده تا صاحب صدا رو پیدا کنه
.
- آنقدر محکم میزنی روی کلاویه ها خراب میشن
.
.
نگاهی انداخت و بدن پسر رو درحالی که روی نیمکت دراز کشیده بود دید
.
+تو دیگه کی هستی من که در رو قفل کردم که کسی نیاد تو ..
- ولی مطمعن نشدی که کسی تو نباشه
+ عاا پس از قبل اینجا بودی
- آهوم ... میدونستم میای اینجا
درحالی که سرش رو پایین می انداخت گفت
+ممنون میشم دیگه بری
.
.
دخترک با سایه ای که روی پیانو افتاد سرش رو بالا گرفت
.
+ هیـ....
- ببخشید انگاری یکم زیادی نزدیک شدم
.
.
پسر کمی خودش رو عقب کشید و چهره خندانش رو به نمایش گذاشت
.
.
- فقط خواستم بگم نت بی رو اشتباه میزنی
+ نت بی؟!
.
پسر دوباره نزدیک شد و دستش رو روی کلاویه ها قرار داد و شروع به زدن کرد
.
.
+ قشنگ میزنی
- سه روز دارم تمرین میکنم
+ تو هم برای مسابقه داری آماده میشی؟!
- نه
+ پس چرا آهنگ رو تمرین میکردی ؟!
- چون میخواستم برات بزنمش
+ برای من !....
.
.
پسر کمی نزدیک شد جوری که دختر مجبور شد خودش رو به پیانو تکیه بده
.
- باهام قرار میزاری؟!
+قر... قرار؟!
- آهوم ... نامردیه اگه کسی رو که سه روز نخوابیده تا بتونه این آهنگ رو بزه رد کنی
.
.
دختر خودش رو مرتب کرد و پسر رو کمی به عقب هول داد سپس کیفش رو برداشت و به سمت در رفت
.
-میری؟!
+آهوم ....
- جوابم رو نمیدی ؟!
.
.
به طرف پسر برگشت و در حالی که تیکه کاغذ مچاله آیی رو به سمت پسر پرت میکرد گفت :
.
+ تو قرار اول که خوب بودی ببینم بقیه رو چیکار میکنی ...😉
.
.
- بالاخره مال خودم کردمش ..... به قصر پادشاهی قلبم خوش آمدی پرنسس
.
.
پایان»»»»»
.
.
#پرنسس
.
.
کلافه نفسی عمیق کشید و دست هایش رو روی کلاویه های پیانو فشار داد
.
+ لعنتی چرا نمیتونم بزنم؟!
.
صدایی شنید که باعث شد اطرافش رو بگرده تا صاحب صدا رو پیدا کنه
.
- آنقدر محکم میزنی روی کلاویه ها خراب میشن
.
.
نگاهی انداخت و بدن پسر رو درحالی که روی نیمکت دراز کشیده بود دید
.
+تو دیگه کی هستی من که در رو قفل کردم که کسی نیاد تو ..
- ولی مطمعن نشدی که کسی تو نباشه
+ عاا پس از قبل اینجا بودی
- آهوم ... میدونستم میای اینجا
درحالی که سرش رو پایین می انداخت گفت
+ممنون میشم دیگه بری
.
.
دخترک با سایه ای که روی پیانو افتاد سرش رو بالا گرفت
.
+ هیـ....
- ببخشید انگاری یکم زیادی نزدیک شدم
.
.
پسر کمی خودش رو عقب کشید و چهره خندانش رو به نمایش گذاشت
.
.
- فقط خواستم بگم نت بی رو اشتباه میزنی
+ نت بی؟!
.
پسر دوباره نزدیک شد و دستش رو روی کلاویه ها قرار داد و شروع به زدن کرد
.
.
+ قشنگ میزنی
- سه روز دارم تمرین میکنم
+ تو هم برای مسابقه داری آماده میشی؟!
- نه
+ پس چرا آهنگ رو تمرین میکردی ؟!
- چون میخواستم برات بزنمش
+ برای من !....
.
.
پسر کمی نزدیک شد جوری که دختر مجبور شد خودش رو به پیانو تکیه بده
.
- باهام قرار میزاری؟!
+قر... قرار؟!
- آهوم ... نامردیه اگه کسی رو که سه روز نخوابیده تا بتونه این آهنگ رو بزه رد کنی
.
.
دختر خودش رو مرتب کرد و پسر رو کمی به عقب هول داد سپس کیفش رو برداشت و به سمت در رفت
.
-میری؟!
+آهوم ....
- جوابم رو نمیدی ؟!
.
.
به طرف پسر برگشت و در حالی که تیکه کاغذ مچاله آیی رو به سمت پسر پرت میکرد گفت :
.
+ تو قرار اول که خوب بودی ببینم بقیه رو چیکار میکنی ...😉
.
.
- بالاخره مال خودم کردمش ..... به قصر پادشاهی قلبم خوش آمدی پرنسس
.
.
پایان»»»»»
۳.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.