fake taehung
fake taehung
part*29
از دید تهیونگ
تهیونگ: الان برمیگردم
رفتم دنبال ا.ت دستشو گرفتم
تهیونگ: بیا داخل تا کسی ندیدت
ا.ت: ولی دوستات
تهیونگ: کاری بهشون نداشته باش برو تو اتاقم منم الان میام
ا.ت: همم باشه
از دید ا.ت
نشسته بودم تو اتاق تهیونگ اومد پیشم نشست
تهیونگ: دلت میاد چشمای خوشگلت درد بگیره گریه نکن
ا.ت: تهیونگ
تهیونگ: جانم
ا.ت: بدون تو نمیتونم
تهیونگ: اینقدر زود نظرت عوض شد
ا.ت: فک میکردم باهاش کنار میام اما نتونستم😭
تهیونگ: یعنی حاظری دوباره
ا.ت: اره میخوام دوباره میخوامت تهیونگاا واقعا بدون تو بودن برام خیلی سخته
تهیونگ: برای منم خیلی سخت گذشت
ا.ت: 😔
تهیونگ: میتونی تحمل کنی فن های تاکسیس و هیترا و خبرنگارا
ا.ت: اره تحمل میکنم
تهیونگ: من نمیخوام بهت سخت بگذره
ا.ت: ولی من با تو خیلی خوبم اصلا بهم بد نمیگذره
تهیونگ: 😊😊
تهیونگ اومد نزدیکمو لبمو بوسید
تهیونگ: دلم خیلی برات تنگ شده بود
ا.ت: منم همینطور راستی دوستات بیرون منتظرتن برو پیششون
تهیونگ: خب تو چیکار میکنی
ا.ت: من همینجا میمونم
تهیونگ: باشه
از دید تهیونگ
رفتم پیش بچه ها
نامجون: خب ما بریم
تهیونگ: کجا میخواید برید بمونید
نامجون: مثل اینکه مهمون داری
تهیونگ: ا.تس
نامجون: ما باید بریم
تهیونگ: خب باشه
چند دقیقه بعد
تهیونگ: ا.ت بیا بیرون رفتن
ا.ت: اومدم خب منم باید برم
تهیونگ: اونا بخاطر تو رفتن
ا.ت: منم باید برم دیگه
تهیونگ: چیزی خوردی
ا.ت: نه دیگه باید برم
تهیونگ: بمون دیگه
ا.ت: باشه
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
part*29
از دید تهیونگ
تهیونگ: الان برمیگردم
رفتم دنبال ا.ت دستشو گرفتم
تهیونگ: بیا داخل تا کسی ندیدت
ا.ت: ولی دوستات
تهیونگ: کاری بهشون نداشته باش برو تو اتاقم منم الان میام
ا.ت: همم باشه
از دید ا.ت
نشسته بودم تو اتاق تهیونگ اومد پیشم نشست
تهیونگ: دلت میاد چشمای خوشگلت درد بگیره گریه نکن
ا.ت: تهیونگ
تهیونگ: جانم
ا.ت: بدون تو نمیتونم
تهیونگ: اینقدر زود نظرت عوض شد
ا.ت: فک میکردم باهاش کنار میام اما نتونستم😭
تهیونگ: یعنی حاظری دوباره
ا.ت: اره میخوام دوباره میخوامت تهیونگاا واقعا بدون تو بودن برام خیلی سخته
تهیونگ: برای منم خیلی سخت گذشت
ا.ت: 😔
تهیونگ: میتونی تحمل کنی فن های تاکسیس و هیترا و خبرنگارا
ا.ت: اره تحمل میکنم
تهیونگ: من نمیخوام بهت سخت بگذره
ا.ت: ولی من با تو خیلی خوبم اصلا بهم بد نمیگذره
تهیونگ: 😊😊
تهیونگ اومد نزدیکمو لبمو بوسید
تهیونگ: دلم خیلی برات تنگ شده بود
ا.ت: منم همینطور راستی دوستات بیرون منتظرتن برو پیششون
تهیونگ: خب تو چیکار میکنی
ا.ت: من همینجا میمونم
تهیونگ: باشه
از دید تهیونگ
رفتم پیش بچه ها
نامجون: خب ما بریم
تهیونگ: کجا میخواید برید بمونید
نامجون: مثل اینکه مهمون داری
تهیونگ: ا.تس
نامجون: ما باید بریم
تهیونگ: خب باشه
چند دقیقه بعد
تهیونگ: ا.ت بیا بیرون رفتن
ا.ت: اومدم خب منم باید برم
تهیونگ: اونا بخاطر تو رفتن
ا.ت: منم باید برم دیگه
تهیونگ: چیزی خوردی
ا.ت: نه دیگه باید برم
تهیونگ: بمون دیگه
ا.ت: باشه
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
۱۱.۶k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.