fake taehung
fake taehung
part*28
چند دقیقه بعد
وسط اجرا بودیم حالم بد شده اجرا خراب کردم
و سریع از اونجا رفتم بیرون دخترا هم اومدن پیشم
جیسو: ا.ت چیزی شده
جنی: هر اتفاقی افتاده بهمون بگو شاید بتونیم کمکت کنیم
لیسا: ما بهم قول داده بودیم هرچی شد بهم بگیم
ا.ت: میشه تنهام بزارید
رزی: خب چیشده
ا.ت: فقط تنهام بزارید
اوناهم رفتن در باز شد
وایجی: پس اینجایی
ا.ت: چیزی شده
وایجی: نه چیزی نشده ا.ت خانم
ا.ت: من معذرت میخوام برای اتفاقی که افتاد
وایجی: همین معذرت میخوای میدونی چیکار کردی بین هزاران نفر و کلی گروه
ا.ت: من نمیتونستم حالم خوب نبود
وایجی: خجالت بکش حالم خوب نبود خب چرا ایدل شدی
ا.ت: 😔😔اعضا بدون من برن اجرا کنن
رزی: نه ما بدون تو جایی نمیریم
ا.ت: شما میتونید برید اجرا کنید
وایجی: شما برید برای اجرای بدی از طرف ا.ت هم عذر خواهی کنید
جنی: چشم
وایجی: من نمیدونم چی بگم واقعا
شب
حالم خوب نبود تنها کاری که میتونستم کنم اینه برم پیش تهیونگ بلند شدم سریع رفتم خونه تهیونگ پشت سرهم سریع ایفون زدم و داد زدم
ا.ت: تهیونگاا😭تورو خدا باز کن درو
تهیونگ درو باز کرد سریع رفتم بغلش کردم و گریه کردم وقتی ازش جدا شدم دیدم دوستاش تو خونشون بودن و همه به من زل زده بودن با چشمای اشکیم نگاهشون کردم و سریع رفتم
میخوام برم مسافرت بخاطر همین سریع میزارم و اینکه برای فیک بعدی هم خیلی شوق زدم😅
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
part*28
چند دقیقه بعد
وسط اجرا بودیم حالم بد شده اجرا خراب کردم
و سریع از اونجا رفتم بیرون دخترا هم اومدن پیشم
جیسو: ا.ت چیزی شده
جنی: هر اتفاقی افتاده بهمون بگو شاید بتونیم کمکت کنیم
لیسا: ما بهم قول داده بودیم هرچی شد بهم بگیم
ا.ت: میشه تنهام بزارید
رزی: خب چیشده
ا.ت: فقط تنهام بزارید
اوناهم رفتن در باز شد
وایجی: پس اینجایی
ا.ت: چیزی شده
وایجی: نه چیزی نشده ا.ت خانم
ا.ت: من معذرت میخوام برای اتفاقی که افتاد
وایجی: همین معذرت میخوای میدونی چیکار کردی بین هزاران نفر و کلی گروه
ا.ت: من نمیتونستم حالم خوب نبود
وایجی: خجالت بکش حالم خوب نبود خب چرا ایدل شدی
ا.ت: 😔😔اعضا بدون من برن اجرا کنن
رزی: نه ما بدون تو جایی نمیریم
ا.ت: شما میتونید برید اجرا کنید
وایجی: شما برید برای اجرای بدی از طرف ا.ت هم عذر خواهی کنید
جنی: چشم
وایجی: من نمیدونم چی بگم واقعا
شب
حالم خوب نبود تنها کاری که میتونستم کنم اینه برم پیش تهیونگ بلند شدم سریع رفتم خونه تهیونگ پشت سرهم سریع ایفون زدم و داد زدم
ا.ت: تهیونگاا😭تورو خدا باز کن درو
تهیونگ درو باز کرد سریع رفتم بغلش کردم و گریه کردم وقتی ازش جدا شدم دیدم دوستاش تو خونشون بودن و همه به من زل زده بودن با چشمای اشکیم نگاهشون کردم و سریع رفتم
میخوام برم مسافرت بخاطر همین سریع میزارم و اینکه برای فیک بعدی هم خیلی شوق زدم😅
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
۸.۶k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.