fake taehung
fake taehung
part*27
توراه بودم داشتم میرفتم خونه ولی حالم خیلی بد بود اشک از چشمام مثل ابشار میریخت که یکی اومد
👩🏻🦰: سلام
ا.ت: سلام
👩🏻🦰: من طرفدارتم (اسم فندم نگفتما) میشه به من امضا بدید
ا.ت: باشه
👩🏻🦰: راسته که تو تهیونگ باهم قرار میزارید
ا.ت: تو زندگی شخصی من دخالت نکن تو فقط یک فنی و من براتون اهنگ میخونم و شما گوش میدید مگه من تو زندگی شما دخالت میکنم که شما دخالت میکنید
👩🏻🦰: ببخشید
هم عصبانی بود هم ناراحت رسیدم خونه خیلی گرسنم بود ولی چیزی درست نکردم و رفتم عکسایی که با تهیونگ گرفته بودم و نگاه کردم و اشک میریختم 😔😥اگه ایدل نبودم هیچوقت تهیونگ نمیدیدم و نمیتونستم باهاش باشم😣
با اینکه الان ایدلم و با تهیونگ قرار میزارم بازم نمیتونم ببینمش 😥این سرنوشت منه من هیچوقت نمیتونم تهیونگ ببینم😭واقعا دوس داشتن کسی که هیچوقت نتونی بهش برسی خیلی درد داره ولی باید باهاش کنار بیای ولی کنار اومدن با این موضوع واقعا سخته چون از درون صدمه میبینی من درسته اونو واقعا دوس نداشتم و عاشقش نبودم ولی کلی چیزا ازش یاد گرفتم کلی بهم در کنارش خوش گذشت ولی من الان حرف مامانم رو فهمیدم که بهم میگفت تا کسی از دست ندادی نمیفهمی چقدر برات مهم بوده و چقدر دوسش داشتی و من الان همه اینارو میفهمم و درک میکنم
دو هفته بعد
یه مراسم جدید بود که همه ی گروه های نسل سوم اونجا بودن حتی تهیونگ هم بود نمیتونستم حتی تو چشماش نگاه کنم یه نگاهی بهش کردم اونم داشت نگاهم میکرد همین که دید من دارم نگاش میکنم نگاهشو ازم برداشت و با اعضای گروهشون میگفت و میخندید ولی من نگاهم سمتش بود
رزی: ا.ت
ا.ت: بله
رزی: کجا رو نگاه میکنی
جیسو: بریم دیگه
ا.ت: کجا
جنی: حواست کجاست
ا.ت: ببخشید
لیسا: بریم برای اجرا
ا.ت: باشه
اماده شده بودیم برای اجرا ولی یادم افتاد که تهیونگ برای همه اجرا ها پشتم بود ازم حمایت میکرد ولی الان تنها بودم رفتیم روی استیج
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
part*27
توراه بودم داشتم میرفتم خونه ولی حالم خیلی بد بود اشک از چشمام مثل ابشار میریخت که یکی اومد
👩🏻🦰: سلام
ا.ت: سلام
👩🏻🦰: من طرفدارتم (اسم فندم نگفتما) میشه به من امضا بدید
ا.ت: باشه
👩🏻🦰: راسته که تو تهیونگ باهم قرار میزارید
ا.ت: تو زندگی شخصی من دخالت نکن تو فقط یک فنی و من براتون اهنگ میخونم و شما گوش میدید مگه من تو زندگی شما دخالت میکنم که شما دخالت میکنید
👩🏻🦰: ببخشید
هم عصبانی بود هم ناراحت رسیدم خونه خیلی گرسنم بود ولی چیزی درست نکردم و رفتم عکسایی که با تهیونگ گرفته بودم و نگاه کردم و اشک میریختم 😔😥اگه ایدل نبودم هیچوقت تهیونگ نمیدیدم و نمیتونستم باهاش باشم😣
با اینکه الان ایدلم و با تهیونگ قرار میزارم بازم نمیتونم ببینمش 😥این سرنوشت منه من هیچوقت نمیتونم تهیونگ ببینم😭واقعا دوس داشتن کسی که هیچوقت نتونی بهش برسی خیلی درد داره ولی باید باهاش کنار بیای ولی کنار اومدن با این موضوع واقعا سخته چون از درون صدمه میبینی من درسته اونو واقعا دوس نداشتم و عاشقش نبودم ولی کلی چیزا ازش یاد گرفتم کلی بهم در کنارش خوش گذشت ولی من الان حرف مامانم رو فهمیدم که بهم میگفت تا کسی از دست ندادی نمیفهمی چقدر برات مهم بوده و چقدر دوسش داشتی و من الان همه اینارو میفهمم و درک میکنم
دو هفته بعد
یه مراسم جدید بود که همه ی گروه های نسل سوم اونجا بودن حتی تهیونگ هم بود نمیتونستم حتی تو چشماش نگاه کنم یه نگاهی بهش کردم اونم داشت نگاهم میکرد همین که دید من دارم نگاش میکنم نگاهشو ازم برداشت و با اعضای گروهشون میگفت و میخندید ولی من نگاهم سمتش بود
رزی: ا.ت
ا.ت: بله
رزی: کجا رو نگاه میکنی
جیسو: بریم دیگه
ا.ت: کجا
جنی: حواست کجاست
ا.ت: ببخشید
لیسا: بریم برای اجرا
ا.ت: باشه
اماده شده بودیم برای اجرا ولی یادم افتاد که تهیونگ برای همه اجرا ها پشتم بود ازم حمایت میکرد ولی الان تنها بودم رفتیم روی استیج
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
۹.۷k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.