فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت هشتاد و سه
.. قربان دیگه تکرار نمیشه
∆ خفه شو مادر به خطا فقط از جلوی چشام گمشو تا پدرت رو در نیاوردم
.. چ .چش .چشم
جونگ کوک ویو
دم در خونه ی اون هر..ز.ه بودم
تمام چراغای خونه روشن بودن
رفتم سمت در ورودی که نگهبان اومد سمتم
.... قربان شما نمیتونید برید داخل
+ خفه میشی یا خودم خفه ت کنم؟
(تفنگی که لای کمربندش بود رو نشون داد)
.... ببخشید قربان بفرمایید
+ خوبه
رفتم سمت در و بازش کردم
صدای موزیک و دود کل فضا رو گرفته بود
رفتم سمت صدا
همین که رفتم داخل اتاق با چیزی که دیدم چندشم شد
یه دختر و یه پسر روی هم(فکر کنم فهمیدید چی میگم)
ولی اون دختر نه یونا بود نه کسی که من بشناسم
با دیدن من لبخندی که روی لب دختر بود محو شد
با ترس بهم خیره شد و گفت
°°°شما کی هستید؟
+ من باید بپرسم شما ها کی هستید؟
°°° خب اینجا خونه ی ماس
+ صاحب قبلی اینجا کجاس؟
°°° خانم جانگ از کره رفتن
+ نمیدونید الان دقیق کجاس؟
°°° اگرم بدونم دلیلی برای گفتنش ندارم
+ منم بی دلیل میفرستمت اون دنیا
(تفنگش رو در اورد)
°°° باشه باشه غلط کردم الان میگم
فکر کنم رفته باشن بوسان
+ اشغال تو همین الان گفتی از کره رفته
°°° اشتباه گفتم
+ باشه ممنون بابت راهنماییتون
با صورت خونی به ایینه نگاه کرد
به خاطر کشتن اون دوتا چهره ش خونی شده بود
مهم نبود
تنها چیزی که مهم بود پیدا کردن ا/ت و جونگ سو بود
با لبخند شیطانی به انعکاس خودش داخل ایینه نگاه کرد
+ هرکس که مانعم بشه این شکلی جوابش رو میدم
از خونه ی یونا اومد بیرون و یک راست به سمت بوسان حرکت کرد
در حین رانندگی به یونگی زنگ زد
+ سلام
• سلام خوبی؟
+ اره
از ا/ت چه خبر؟
• هنوز چیزی پیدا نکردم ولی بهم خبر دادن که یه عمارت مشکوک اطراف جاده ........ هست
گفتن که این عمارت داخل جنگله
+ هرچه سریع تر جاش رو پیدا کنید
• باشه
پارت هشتاد و سه
.. قربان دیگه تکرار نمیشه
∆ خفه شو مادر به خطا فقط از جلوی چشام گمشو تا پدرت رو در نیاوردم
.. چ .چش .چشم
جونگ کوک ویو
دم در خونه ی اون هر..ز.ه بودم
تمام چراغای خونه روشن بودن
رفتم سمت در ورودی که نگهبان اومد سمتم
.... قربان شما نمیتونید برید داخل
+ خفه میشی یا خودم خفه ت کنم؟
(تفنگی که لای کمربندش بود رو نشون داد)
.... ببخشید قربان بفرمایید
+ خوبه
رفتم سمت در و بازش کردم
صدای موزیک و دود کل فضا رو گرفته بود
رفتم سمت صدا
همین که رفتم داخل اتاق با چیزی که دیدم چندشم شد
یه دختر و یه پسر روی هم(فکر کنم فهمیدید چی میگم)
ولی اون دختر نه یونا بود نه کسی که من بشناسم
با دیدن من لبخندی که روی لب دختر بود محو شد
با ترس بهم خیره شد و گفت
°°°شما کی هستید؟
+ من باید بپرسم شما ها کی هستید؟
°°° خب اینجا خونه ی ماس
+ صاحب قبلی اینجا کجاس؟
°°° خانم جانگ از کره رفتن
+ نمیدونید الان دقیق کجاس؟
°°° اگرم بدونم دلیلی برای گفتنش ندارم
+ منم بی دلیل میفرستمت اون دنیا
(تفنگش رو در اورد)
°°° باشه باشه غلط کردم الان میگم
فکر کنم رفته باشن بوسان
+ اشغال تو همین الان گفتی از کره رفته
°°° اشتباه گفتم
+ باشه ممنون بابت راهنماییتون
با صورت خونی به ایینه نگاه کرد
به خاطر کشتن اون دوتا چهره ش خونی شده بود
مهم نبود
تنها چیزی که مهم بود پیدا کردن ا/ت و جونگ سو بود
با لبخند شیطانی به انعکاس خودش داخل ایینه نگاه کرد
+ هرکس که مانعم بشه این شکلی جوابش رو میدم
از خونه ی یونا اومد بیرون و یک راست به سمت بوسان حرکت کرد
در حین رانندگی به یونگی زنگ زد
+ سلام
• سلام خوبی؟
+ اره
از ا/ت چه خبر؟
• هنوز چیزی پیدا نکردم ولی بهم خبر دادن که یه عمارت مشکوک اطراف جاده ........ هست
گفتن که این عمارت داخل جنگله
+ هرچه سریع تر جاش رو پیدا کنید
• باشه
۱.۹k
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.