پدرخوانده part5
پدرخوانده part5
@خب راستیتش ایشون کم خونی شدید دارن
_آیی دکتر سکته کردم گفتم حالا چه مشکلی داره
@به نظرم سکته کنین بهتره چون اگه یه بار دیگه انقد ازش خون بره قول نمیدم زنده بمونه
_مگه تو دکتر نیستی؟!
@هستم ولی الان دارم بهت اخطار میدم
_خیله خب باید چیکار کنم تا کم خونیش خوب بشه؟!
@اول از همه ازش بپرس گروه خونیش چیه دوم بعد از اینکه فهمیدی ببین کسی دو رو ورت هست که گروه خونیش با این بچه یکی باشه یا نه سوم وقتی طرفو پیدا کردی بیارش پیش من تا ازش خون بگیرم تا بتونم با ا.ت بدم اوکی؟!
_فک کنم اولین مرحلش ۳روز طول بکشه
@چرا؟!
_چون من باعث حال الانش شدم
@عیب نداره دخترا کلا ناز میکنن آشتی میکنه نگران نباش
_باش ممنون میتوانید برید
@اوکی بای
_اوهوم بای
رفتم سمت اتاقم درو باز کردم رفتم داخل یه نگاهی به ا.ت کردم ببین من چیکار کردم با این دختر کلا بدنش کبوده عا راستی براش لباس آورده بودم لباساشو عوض کردم خوابوندمش تا استراحت کنه خودمو بو کردم بو سگ مرده میدم حوله رو برداشتم رفتم حموم آب سردو باز کرد همین که آب بهم خورد آروم شدم داغی بدنم از بین رفت
حالا چیکار کنم چطوری بگم بهش علاقه دارم اصلا چجوری میخواد منو قبول کنه من اونو به عنوان دخترم قبول کردم ولی الان عاشقشم اَهههه چیمیگی پسر حمومتو بکن
یه دوش ۲۰مینی گرفتم اومدم بیرون هنوز ا.ت بهوش نیومده بود رفتم سمت کمد یه کت شلوار برداشتم(اسلاید دوم)
(شلوارش سیاهه👆)
پوشیدمشون رفتم سمت آینه خواستم موهامو خشک کنم که یادم افتاد ا.ت تو اتاقه رفتم بیرون موهامو خشک کردم برگشتم موهامو شونه کردم عطر تلخمو زدم تو آینه یه نگاهی به خودم انداختم جووون عجب جذابی شدم من(این جمله رو بلند گفت)
+اعتماد به سقفت تو حلقم(آروم)
_ا.ت بیدار شدی؟ا.ت ببین من نمی خواستم این کا.....
+خودم می دونم کل شب بیدار بودم حرفای توی حموم هم شنیدم ایم جمله رو هم شنیدم که گفتی جووون عجب جذابی شدم من(اداشو درمیاره)
_ا.ت......من.....میخواس...تم بهت بگم....ولی...نشد(استرس)
+هییییییییی چرا استرس گرفتی؟!جوابمو بعدن میدم حالا بوگو چرا منو زدی؟(کیوت،عصبانی)
_اِی کیوت خوردنی به خدا تقصیر من نیست تقصیر میونگه
+ترجمه کن حرفتو
_باشه توضیح میدم ولی وسطش سوال نپرس بزار آخرش بپرس
+بش
_خب ببین میونگ در واقع دختر عمه منه یونا و بورام خم دختر خاله هامن میونگ و برادرم کیم سوکجین بهم علاقه داشتن ولی میونگ به برادرم خیانت کرد برادرم همراه با یورا خواهرم رفت آمریکا بعد از اون معلوم شد که میونگ برادرمو به خاطر خودش نمی خواست به خاطر اسناد و مدارک مهم داخل خونش اونو می خواست میونگ اومد پیش من و منو تهدید کرد که اگه باهاش همکاری نکنم به برادرم همه چیو میگه،میگه که می خواستم بر علیهش اقدام کنم منم مجبور شدم قبول کنم اون موقع ۲۰سالم بود اون موقع یه دوست دختر داشتم که اسمش مین سون بود اون بهم خیانت کرد بعد از خیانت اون کارام دست خودم نبود به میونگ،بورام و یونا تجاوز کردم از اون موقع تا الان اونا شدن هرزه های خونه من که بازم برام شرط گذاشتن گفتن اگه اسناد و مدارک برادرمو بدزدم باهام کاری ندارن ولی.....
+ولی چی؟!زودباش بگو
ادامه دارد
بمانید در خماری
امیدوارم خوشتون بیاد
هرروز دوتا پارت میزارم
راستی اگه حمایت نشه دیگه نمینویسم.
@خب راستیتش ایشون کم خونی شدید دارن
_آیی دکتر سکته کردم گفتم حالا چه مشکلی داره
@به نظرم سکته کنین بهتره چون اگه یه بار دیگه انقد ازش خون بره قول نمیدم زنده بمونه
_مگه تو دکتر نیستی؟!
@هستم ولی الان دارم بهت اخطار میدم
_خیله خب باید چیکار کنم تا کم خونیش خوب بشه؟!
@اول از همه ازش بپرس گروه خونیش چیه دوم بعد از اینکه فهمیدی ببین کسی دو رو ورت هست که گروه خونیش با این بچه یکی باشه یا نه سوم وقتی طرفو پیدا کردی بیارش پیش من تا ازش خون بگیرم تا بتونم با ا.ت بدم اوکی؟!
_فک کنم اولین مرحلش ۳روز طول بکشه
@چرا؟!
_چون من باعث حال الانش شدم
@عیب نداره دخترا کلا ناز میکنن آشتی میکنه نگران نباش
_باش ممنون میتوانید برید
@اوکی بای
_اوهوم بای
رفتم سمت اتاقم درو باز کردم رفتم داخل یه نگاهی به ا.ت کردم ببین من چیکار کردم با این دختر کلا بدنش کبوده عا راستی براش لباس آورده بودم لباساشو عوض کردم خوابوندمش تا استراحت کنه خودمو بو کردم بو سگ مرده میدم حوله رو برداشتم رفتم حموم آب سردو باز کرد همین که آب بهم خورد آروم شدم داغی بدنم از بین رفت
حالا چیکار کنم چطوری بگم بهش علاقه دارم اصلا چجوری میخواد منو قبول کنه من اونو به عنوان دخترم قبول کردم ولی الان عاشقشم اَهههه چیمیگی پسر حمومتو بکن
یه دوش ۲۰مینی گرفتم اومدم بیرون هنوز ا.ت بهوش نیومده بود رفتم سمت کمد یه کت شلوار برداشتم(اسلاید دوم)
(شلوارش سیاهه👆)
پوشیدمشون رفتم سمت آینه خواستم موهامو خشک کنم که یادم افتاد ا.ت تو اتاقه رفتم بیرون موهامو خشک کردم برگشتم موهامو شونه کردم عطر تلخمو زدم تو آینه یه نگاهی به خودم انداختم جووون عجب جذابی شدم من(این جمله رو بلند گفت)
+اعتماد به سقفت تو حلقم(آروم)
_ا.ت بیدار شدی؟ا.ت ببین من نمی خواستم این کا.....
+خودم می دونم کل شب بیدار بودم حرفای توی حموم هم شنیدم ایم جمله رو هم شنیدم که گفتی جووون عجب جذابی شدم من(اداشو درمیاره)
_ا.ت......من.....میخواس...تم بهت بگم....ولی...نشد(استرس)
+هییییییییی چرا استرس گرفتی؟!جوابمو بعدن میدم حالا بوگو چرا منو زدی؟(کیوت،عصبانی)
_اِی کیوت خوردنی به خدا تقصیر من نیست تقصیر میونگه
+ترجمه کن حرفتو
_باشه توضیح میدم ولی وسطش سوال نپرس بزار آخرش بپرس
+بش
_خب ببین میونگ در واقع دختر عمه منه یونا و بورام خم دختر خاله هامن میونگ و برادرم کیم سوکجین بهم علاقه داشتن ولی میونگ به برادرم خیانت کرد برادرم همراه با یورا خواهرم رفت آمریکا بعد از اون معلوم شد که میونگ برادرمو به خاطر خودش نمی خواست به خاطر اسناد و مدارک مهم داخل خونش اونو می خواست میونگ اومد پیش من و منو تهدید کرد که اگه باهاش همکاری نکنم به برادرم همه چیو میگه،میگه که می خواستم بر علیهش اقدام کنم منم مجبور شدم قبول کنم اون موقع ۲۰سالم بود اون موقع یه دوست دختر داشتم که اسمش مین سون بود اون بهم خیانت کرد بعد از خیانت اون کارام دست خودم نبود به میونگ،بورام و یونا تجاوز کردم از اون موقع تا الان اونا شدن هرزه های خونه من که بازم برام شرط گذاشتن گفتن اگه اسناد و مدارک برادرمو بدزدم باهام کاری ندارن ولی.....
+ولی چی؟!زودباش بگو
ادامه دارد
بمانید در خماری
امیدوارم خوشتون بیاد
هرروز دوتا پارت میزارم
راستی اگه حمایت نشه دیگه نمینویسم.
۸.۴k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.