عشق سیاه و سفید p15
عشق سیاه و سفید p15
رفتم بغل خانم چو و همینجور گریه میکردم بغلش ارامش داشت انگار مامانم بود چون وقتی که مامانم زمده بود تموم ریز و درشت زندگیمک میدونست ...هق.....هق
بغل خانم چو اومدم بیرون که دیدم یکی داره با لگد میزننه به در خانم چو سریع پاشد و رفت در رو باز کرد
جونگ کوک بود مست کرده بود با قدم های محکمی که بر میداشت اومد به سمت
سونگ مین:هی ،هی چت شده میخای چه کار کنی
جونگ کوک:بهت گفته بودم ادبت میکنم دختره جنده حالا بلبل زبون میشی ها
از موهام گرفت و بردم تو اون اتاق شکنجه
سونگ مین:توروخدا ول کن (با جیغ و گریه )جونگ کوک تورو قران ولم کن توروخدا نکش موهامو میخای چه کار کنی
جونگ کوک:زندت نمیزارم دختره هرزه
خانم چو پشتم میدوید اما دیگه جلو تر نیومد چون میدونست جونگ کوک الان حالش دست خودش نیست و فقط گریه میکرد و داد میزد اقا ولش کنین
بردم تو اون اتاق و دستامو بست و دهنمم بست
جونگ کوک:الان بهت میگم زندت نمیزارم
دیدم طناب برداشت و به میله تو سقف وصل کرد که منو دار بزنه
با زور بلند کرد و یه چیز پارچه ای کرد تو سرم طنابو محکم بست دور گردنم
رفتم بغل خانم چو و همینجور گریه میکردم بغلش ارامش داشت انگار مامانم بود چون وقتی که مامانم زمده بود تموم ریز و درشت زندگیمک میدونست ...هق.....هق
بغل خانم چو اومدم بیرون که دیدم یکی داره با لگد میزننه به در خانم چو سریع پاشد و رفت در رو باز کرد
جونگ کوک بود مست کرده بود با قدم های محکمی که بر میداشت اومد به سمت
سونگ مین:هی ،هی چت شده میخای چه کار کنی
جونگ کوک:بهت گفته بودم ادبت میکنم دختره جنده حالا بلبل زبون میشی ها
از موهام گرفت و بردم تو اون اتاق شکنجه
سونگ مین:توروخدا ول کن (با جیغ و گریه )جونگ کوک تورو قران ولم کن توروخدا نکش موهامو میخای چه کار کنی
جونگ کوک:زندت نمیزارم دختره هرزه
خانم چو پشتم میدوید اما دیگه جلو تر نیومد چون میدونست جونگ کوک الان حالش دست خودش نیست و فقط گریه میکرد و داد میزد اقا ولش کنین
بردم تو اون اتاق و دستامو بست و دهنمم بست
جونگ کوک:الان بهت میگم زندت نمیزارم
دیدم طناب برداشت و به میله تو سقف وصل کرد که منو دار بزنه
با زور بلند کرد و یه چیز پارچه ای کرد تو سرم طنابو محکم بست دور گردنم
۴۲.۲k
۲۸ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.