Part10and11 (آخر)
نمیدونم چرا نشد پارت آخر رو قرار بدم پس همینجا با پارت ۱۰ قرارش میدم!!!!!!
#پارت۱۰
سوهو:خب اشکال نداره(و به ا.ت نزدیک شد و دستش رو کشید زیر فک ا.ت)
ویو ا.ت(الان فرصتش بود دست به کار شدم و سوزن و فرو کردم تو بدنش و اونم واسه چن لحظه افتاد همین لحظه کوک رسید)
سوهو:به به آقای جئون!!!!
کوک:ای عوضی!!!!!!زود باش ا.ت رو ولش کن!!!
سوهو:(تفنگش رو درمیاره و میگیره رو سر ا.ت)دست از پا خطا کنی کشتمش!!!
حالا یالا اون گوشی رو بدش به من!!!
کوک:خیلی خب ولی همزمان که گوشی رو بهت میدم تو هم ا.ت رو آزاد میکنی!!
سوهو:قبوله
ویو کلی:(کوک و سوهو همزمان گوشی و ا.ت رو مبادله کردند و سوهو ا.ت رو هل داد سمت کوک ولی ا.ت از شدت زخمی شدن و خونریزی بیهوش شد )
سوهو:حالا هر جا میری برو!!!!
ویو کلی:(کوک گوشی رو بهش داد ولی اطلاعاتش رو از قبل به پلیس داده بود و از خونه سوهو زد بیرون و ا.ت رو کول کرد و گذاشت تو ماشینش و بردش تو خونش،بعد از اینکه اونجا رو ترک کرد پلیسا ریختن و سوهو رو دستگیر کردن)
کوک:(تو ماشینش)ا.ت!!!ا.ت!!!! یکم دیگه تحمل کن الان میرسیم و دیگه همه چی تموم شده!فقط یکم دیگه تحمل کن!!!حالا دیگه همه چی تموم شده!!
(اینو با بغض گفت و با تمام سرعت راه افتاد و ته دلش خوشحال بود که انتقامش رو از سوهو گرفته و از اون ور نگران حالا ا.ت بود)
(بالاخره رسید به خونش)
#پارت۱۱
ویو کلی:(وقتی که رسید پیاده شد و ا.ت رو کول کرد و برد داخل خونش.ا.ت رو برد تو اتاق خودش)
ویو کوک:(گذاستمش روی تختم ولی هنوز بیدار نشده بود و لباساش از سر تا پا پاره و کثیف شده بود و منم رفتم تو کمدم رو دیدم و یه هودی از هودی هام رو برداشتم.در اتاق رو بستم و پرده هاش هم کشیدم تا راحت استراحت کنه و بعدش چشمامو بستم و به جای اون لباس که تنش بود هودی خودمو براش پوشیدم)
ویو کلی:(کوک اومد و کنار ا.ت دراز کشید و دستش رو لای موهای ا.ت کرد و موهاشو ناز کرد که ا.ت به هوش اومد)
ا.ت:اینجا.....اینجا کجاست؟؟؟من کجام؟
جونگ کوک:چرا نگرانی؟؟؟نگران نباش اینجا خونه منه و الانم تو اتاق من داری استراحت میکنی همه چی تموم شد ا.ت!!!!
ا.ت:تموم شد؟؟؟میدونه چقد زجر کشیدم؟؟؟
جونگ کوک:آره کاملا میدونم چی کشیدی!!ولی اینو بدون اگه برام با ارزش نبودی نمیومدم نجاتت بدم.موقعی که همه میخواستن منو بکشن تو کسی بودی که جونمو نجات دادی!!!!ا.ت میفهمی؟؟؟من دوست دارم!!!!خواهش میکنم همینجا تا ابد بهم قول بده که پیشم میمونی!!!قول میدی؟؟؟(اینو گفت و لپاش سرخ شد بعد لبشو به ا.ت نزدیک کرد و پیشونی ا.ت رو بوسید)
ا.ت:واقعا؟؟؟
جونگ کوک:الان میخوای چیکار کنی؟؟؟
ا.ت:باید بهش فکر کنم!!بخاطرت اون همه تو دردسر افتادم وگرنه منم یه آدم عادی بودم که زندگی خودمو داشتم ....
جونگ کوک:خودم همه چیو میدونم!!!خواهش میکنم کنارم بمون!!!
ا.ت:(انگار بهم الهام میشد قبول کن از اون ور الهام میشد قبول نکن آخرش به ندای قلبم گوش دادم جوابش رو دادم)
ا.ت:منم...منم دوست دارم!!!!قول میدم تا همیشه پیشت بمونم
جونگ کوک:(با لبخند ملیح)راست میگی ا.ت؟؟؟؟واییییی
ا.ت:مگه شک داری؟؟؟
جونگ کوک:معلومه که نه چاگیا^_^
(اینو گفت و دستاشو باز کرد و ا.ت پرید تو بغلش و اونم ا.ت رو تو هوا چرخوند )
#پارت۱۰
سوهو:خب اشکال نداره(و به ا.ت نزدیک شد و دستش رو کشید زیر فک ا.ت)
ویو ا.ت(الان فرصتش بود دست به کار شدم و سوزن و فرو کردم تو بدنش و اونم واسه چن لحظه افتاد همین لحظه کوک رسید)
سوهو:به به آقای جئون!!!!
کوک:ای عوضی!!!!!!زود باش ا.ت رو ولش کن!!!
سوهو:(تفنگش رو درمیاره و میگیره رو سر ا.ت)دست از پا خطا کنی کشتمش!!!
حالا یالا اون گوشی رو بدش به من!!!
کوک:خیلی خب ولی همزمان که گوشی رو بهت میدم تو هم ا.ت رو آزاد میکنی!!
سوهو:قبوله
ویو کلی:(کوک و سوهو همزمان گوشی و ا.ت رو مبادله کردند و سوهو ا.ت رو هل داد سمت کوک ولی ا.ت از شدت زخمی شدن و خونریزی بیهوش شد )
سوهو:حالا هر جا میری برو!!!!
ویو کلی:(کوک گوشی رو بهش داد ولی اطلاعاتش رو از قبل به پلیس داده بود و از خونه سوهو زد بیرون و ا.ت رو کول کرد و گذاشت تو ماشینش و بردش تو خونش،بعد از اینکه اونجا رو ترک کرد پلیسا ریختن و سوهو رو دستگیر کردن)
کوک:(تو ماشینش)ا.ت!!!ا.ت!!!! یکم دیگه تحمل کن الان میرسیم و دیگه همه چی تموم شده!فقط یکم دیگه تحمل کن!!!حالا دیگه همه چی تموم شده!!
(اینو با بغض گفت و با تمام سرعت راه افتاد و ته دلش خوشحال بود که انتقامش رو از سوهو گرفته و از اون ور نگران حالا ا.ت بود)
(بالاخره رسید به خونش)
#پارت۱۱
ویو کلی:(وقتی که رسید پیاده شد و ا.ت رو کول کرد و برد داخل خونش.ا.ت رو برد تو اتاق خودش)
ویو کوک:(گذاستمش روی تختم ولی هنوز بیدار نشده بود و لباساش از سر تا پا پاره و کثیف شده بود و منم رفتم تو کمدم رو دیدم و یه هودی از هودی هام رو برداشتم.در اتاق رو بستم و پرده هاش هم کشیدم تا راحت استراحت کنه و بعدش چشمامو بستم و به جای اون لباس که تنش بود هودی خودمو براش پوشیدم)
ویو کلی:(کوک اومد و کنار ا.ت دراز کشید و دستش رو لای موهای ا.ت کرد و موهاشو ناز کرد که ا.ت به هوش اومد)
ا.ت:اینجا.....اینجا کجاست؟؟؟من کجام؟
جونگ کوک:چرا نگرانی؟؟؟نگران نباش اینجا خونه منه و الانم تو اتاق من داری استراحت میکنی همه چی تموم شد ا.ت!!!!
ا.ت:تموم شد؟؟؟میدونه چقد زجر کشیدم؟؟؟
جونگ کوک:آره کاملا میدونم چی کشیدی!!ولی اینو بدون اگه برام با ارزش نبودی نمیومدم نجاتت بدم.موقعی که همه میخواستن منو بکشن تو کسی بودی که جونمو نجات دادی!!!!ا.ت میفهمی؟؟؟من دوست دارم!!!!خواهش میکنم همینجا تا ابد بهم قول بده که پیشم میمونی!!!قول میدی؟؟؟(اینو گفت و لپاش سرخ شد بعد لبشو به ا.ت نزدیک کرد و پیشونی ا.ت رو بوسید)
ا.ت:واقعا؟؟؟
جونگ کوک:الان میخوای چیکار کنی؟؟؟
ا.ت:باید بهش فکر کنم!!بخاطرت اون همه تو دردسر افتادم وگرنه منم یه آدم عادی بودم که زندگی خودمو داشتم ....
جونگ کوک:خودم همه چیو میدونم!!!خواهش میکنم کنارم بمون!!!
ا.ت:(انگار بهم الهام میشد قبول کن از اون ور الهام میشد قبول نکن آخرش به ندای قلبم گوش دادم جوابش رو دادم)
ا.ت:منم...منم دوست دارم!!!!قول میدم تا همیشه پیشت بمونم
جونگ کوک:(با لبخند ملیح)راست میگی ا.ت؟؟؟؟واییییی
ا.ت:مگه شک داری؟؟؟
جونگ کوک:معلومه که نه چاگیا^_^
(اینو گفت و دستاشو باز کرد و ا.ت پرید تو بغلش و اونم ا.ت رو تو هوا چرخوند )
۲.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.