Part9فیک کوک
#پارت۹
ویو ا.ت:(داشتم از درد میمردم ولی غرورم اجازه نمیداد بهم اینقد منو زد که از حال رفتم ولی دست برنمیداشت)
_قربان
سوهو:چیه؟؟چیزی فهمیدی؟؟؟
_آقای جئون به این دختر یه دسته گل داده فک بشه ازش استفاده کرد
سوهو:آره...هی تو زود باش دکتر خبر کن نباید آسیب بیشتری ببینه چون به دردمون میخوره
یک ساعت بعد
ویو ا.ت(کم کم چشمامو باز کردم و دیدم رو یه تخت دراز کشیدم و یه سرم قد دستمه و اون قاتله که اسمشو نمیدونم بالا سرم وایساده)
سوهو:خب...بیدار شدی عزیزم؟؟؟
ا.ت:چه مرگته؟؟؟فازت چیه؟؟میزنیم و زخمیم میکنی تا از حال برم بعد میای درمانم کنی؟؟
سوهو:خفه شو اگه به دردم نمیخوردی الان مرده بودی!!!!میخوام ازت علیه اون جونگ کوک لعنتی استفاده کنم.
سوهو:(زنگ میزنه به کوک)الو...جونگ کوک عزیزم
کوک:سوهو؟؟؟دیگه چی میخوای آشغال؟
سوهو:درست حرف بزن چون جون ا.ت الان دست منه و میتونم همین الان بکشمش....ا.ت بیا سلام کن تا بفهمه پیشمی!!!
ا.ت:نه نیا اینجا.......من خوبم،فقط نیا!!!!
کوک:ا.ت.....ا.ت؟؟؟اذیتت کردن؟؟؟خوبی؟؟
سوهو:حالا یالا اون گوشی رو بیار برام(و گوشی رو قطع کرد)
ویو کوک:(نمیدونستم چیکار کنم از طرفی اون گوشی میتونست یه قتل رو ثابت کنه و از اونور هم جون ا.ت در خطر بود!!!!آخرش رفتم تا ا.ت رو نجات بدم)
جونگ کوک:من باید برم جایی!!!!(و از خونش میزنه بیرون و با عجله خودشو میرسونه خونه سوهو)
کوک:در رو بازکن....یالا تا در رو نشکوندم بازش کن!!!!زود باش!!!!
(کسی در رو باز نکرد و کوک از دیوار رفت بالا و وارد خونه شد!!! یکی از افراد سوهو رو مخفیانه تعقیب کرد تا ا.ت رو پیدا کنه)
پرش زمانی(سوهو و ا.ت)
سوهو:خب ا.ت الاناست که اون جونگ کوک عوضی برسه.....قبلش بیا یه کم با هم حرف بزنیم!!!
ا.ت:من نمیخوام باهات حرف بزنم چون حرفی ندارم(اینو گفتم و یه فکری به سرم زد از زیر پتو سوزن سرم رو درآوردم تا تو فرصت مناست تو بدنش فرو کنم)
ویو ا.ت:(داشتم از درد میمردم ولی غرورم اجازه نمیداد بهم اینقد منو زد که از حال رفتم ولی دست برنمیداشت)
_قربان
سوهو:چیه؟؟چیزی فهمیدی؟؟؟
_آقای جئون به این دختر یه دسته گل داده فک بشه ازش استفاده کرد
سوهو:آره...هی تو زود باش دکتر خبر کن نباید آسیب بیشتری ببینه چون به دردمون میخوره
یک ساعت بعد
ویو ا.ت(کم کم چشمامو باز کردم و دیدم رو یه تخت دراز کشیدم و یه سرم قد دستمه و اون قاتله که اسمشو نمیدونم بالا سرم وایساده)
سوهو:خب...بیدار شدی عزیزم؟؟؟
ا.ت:چه مرگته؟؟؟فازت چیه؟؟میزنیم و زخمیم میکنی تا از حال برم بعد میای درمانم کنی؟؟
سوهو:خفه شو اگه به دردم نمیخوردی الان مرده بودی!!!!میخوام ازت علیه اون جونگ کوک لعنتی استفاده کنم.
سوهو:(زنگ میزنه به کوک)الو...جونگ کوک عزیزم
کوک:سوهو؟؟؟دیگه چی میخوای آشغال؟
سوهو:درست حرف بزن چون جون ا.ت الان دست منه و میتونم همین الان بکشمش....ا.ت بیا سلام کن تا بفهمه پیشمی!!!
ا.ت:نه نیا اینجا.......من خوبم،فقط نیا!!!!
کوک:ا.ت.....ا.ت؟؟؟اذیتت کردن؟؟؟خوبی؟؟
سوهو:حالا یالا اون گوشی رو بیار برام(و گوشی رو قطع کرد)
ویو کوک:(نمیدونستم چیکار کنم از طرفی اون گوشی میتونست یه قتل رو ثابت کنه و از اونور هم جون ا.ت در خطر بود!!!!آخرش رفتم تا ا.ت رو نجات بدم)
جونگ کوک:من باید برم جایی!!!!(و از خونش میزنه بیرون و با عجله خودشو میرسونه خونه سوهو)
کوک:در رو بازکن....یالا تا در رو نشکوندم بازش کن!!!!زود باش!!!!
(کسی در رو باز نکرد و کوک از دیوار رفت بالا و وارد خونه شد!!! یکی از افراد سوهو رو مخفیانه تعقیب کرد تا ا.ت رو پیدا کنه)
پرش زمانی(سوهو و ا.ت)
سوهو:خب ا.ت الاناست که اون جونگ کوک عوضی برسه.....قبلش بیا یه کم با هم حرف بزنیم!!!
ا.ت:من نمیخوام باهات حرف بزنم چون حرفی ندارم(اینو گفتم و یه فکری به سرم زد از زیر پتو سوزن سرم رو درآوردم تا تو فرصت مناست تو بدنش فرو کنم)
۳.۰k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.