(don't let me go) (اجازه، نده بروم)
#p49
=بهتره مراقب رفتارت باشی
+مثل اینکه حواستون نیست دارید با زندگیم چیکار میکنید
=نه تو مثل اینکه قرارمون یادت رفته
+من چیزی یادم نرفته ولی شما متوجه نیستین با این کاراتون چقدر به من آسیب میزنید
=بهتره تحمل کنی
+شایدم بهتره یه زن دیگه بگیرد که براتون پسر بیاره
چون من دیگه تحمل نمیکنم
=ا/ت هزار بار گفتم مراقب رفتارت باش
+باشه پس اگه یه روز دیدید من تو اقامت گاهم نیستم یا فرار کردم یا مردم
همین حرفا کافی بود تا دستش بلند کنه و یدونه
بخوابونه تو گوشم
دیگه دردی رو احساس نمیکردم چون دردی که تو قلبم بود
برام هر دردی رو قابل تحمل میکرد
دیدم تار شده بود دستام روی چشام کشید به اطرافم
نگاه میکردم ندیمه هایی دم گوشی صحبت میکرد
و جای خالیه پدرم
سردرد بدی داشتم دنیا دور سرم میچرخید
با اولین قدمی که برداشتم دیدم تار شد و خوردم زمین
متوجه اتفاق های اطرافم نبودم فقط یه صدا
رو میشنیدم که داشت صدام میکرد ولی قدرت جواب دادن ازم گرفته شده بود
هوسوک:ا/ت خواهش میکنم
ا/ت خوبی
بیدار شو.....
دیگه چیزی نشنیدم و چشام سیاهی رفت
.
.
با خیس شدن یهویی صورتم چشامو باز کردم
که هوسوک روبه روم دیدم به اطراف نگاه کردم
+چ..چه اتفاقی افتاد
هوسوک:نگران نباش مراسم برای یک هفته دیگه گزاشتن
چشامو با درد بستم و اروم لب زدم
+یعنی باید بمیرم تا دلش به حالم بسوزه
هوسوک:بهت قول میدم همه چی درست میشه
+کی دیگه کی میخواد درست بشه
#p50
(یونگی)
_مگه تو الان نباید پیش ا/ت باشی
مین_هو:پسرعموش پیششه
_چی اون پسرهه دوس دارم بکشمش
مین_هو:چرا مگه چیکار کرده
_همش رو مخم راه میره
مین_هو:اره دیشب دیدمش
_خب نگفتی چرا اومدی
مین_هو:اها یادم رفت بگم شاهزاده خانم صبح با پدرش بحثش شده حالش بد شد
با ضرب از سرجام بلند شدم و خیره به مین_هو گفتم
_چ...چی چطور
مین_هو:هی تو چرا ناراحتی
_م...من باید ببینمش
مین_هو:از حال بدش میخوای مطمن بشی
_هی تو چی میگی اون حالش بده ها
سراسیمه از سر جام بلند شدم و شروع کردم قدم برداشت
استرس داشتم نکنه بلایی سرش اومده باشه
به سمت در حرکت کردم و بازش کردم که مین_هو دستم
گرفت متعجب به کار هام نگاه میکرد
مین_هو:عاشقش شدی
فکر نمیکردم همچین سوالی بپرسه واقعا من چم شده بود
خودمم دقیقا جواب این سوال نمیدونستم
چرا وقتی میبینمش کنار اون پسره انقدر عصبی میشم
بوسه هامون به اونا که فکر میکنم تپش قلبم
میره روی ۱۰۰۰ نمیتونستم حرفی بزنم
فقط نگاهی به مین_هو انداختم که خودش انگار از تو چشمام همه چی رو خوند
با رها کردن دستم در باز کردم و بیرون رفتم اره دیگه هیچی مهم نبود باید ا/ت رو میدیدم
مین_هو:هی قرار نبود عاشق بشی
با حرفی که زد حسی که به ا/ت داشتم بیشتر احساس میکردم ولی ایندفعه با حرفی که زد دیگه واقعا نتونستم ساکت بمونم
مین_هو:فکر نمیکردم خانوادتو به دختر بفروشی
عصبی به سمتش قدم برداشتم و محکم کوبوندمش به دیوار پشت سرش
لایک40+
کامنت150+
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
=بهتره مراقب رفتارت باشی
+مثل اینکه حواستون نیست دارید با زندگیم چیکار میکنید
=نه تو مثل اینکه قرارمون یادت رفته
+من چیزی یادم نرفته ولی شما متوجه نیستین با این کاراتون چقدر به من آسیب میزنید
=بهتره تحمل کنی
+شایدم بهتره یه زن دیگه بگیرد که براتون پسر بیاره
چون من دیگه تحمل نمیکنم
=ا/ت هزار بار گفتم مراقب رفتارت باش
+باشه پس اگه یه روز دیدید من تو اقامت گاهم نیستم یا فرار کردم یا مردم
همین حرفا کافی بود تا دستش بلند کنه و یدونه
بخوابونه تو گوشم
دیگه دردی رو احساس نمیکردم چون دردی که تو قلبم بود
برام هر دردی رو قابل تحمل میکرد
دیدم تار شده بود دستام روی چشام کشید به اطرافم
نگاه میکردم ندیمه هایی دم گوشی صحبت میکرد
و جای خالیه پدرم
سردرد بدی داشتم دنیا دور سرم میچرخید
با اولین قدمی که برداشتم دیدم تار شد و خوردم زمین
متوجه اتفاق های اطرافم نبودم فقط یه صدا
رو میشنیدم که داشت صدام میکرد ولی قدرت جواب دادن ازم گرفته شده بود
هوسوک:ا/ت خواهش میکنم
ا/ت خوبی
بیدار شو.....
دیگه چیزی نشنیدم و چشام سیاهی رفت
.
.
با خیس شدن یهویی صورتم چشامو باز کردم
که هوسوک روبه روم دیدم به اطراف نگاه کردم
+چ..چه اتفاقی افتاد
هوسوک:نگران نباش مراسم برای یک هفته دیگه گزاشتن
چشامو با درد بستم و اروم لب زدم
+یعنی باید بمیرم تا دلش به حالم بسوزه
هوسوک:بهت قول میدم همه چی درست میشه
+کی دیگه کی میخواد درست بشه
#p50
(یونگی)
_مگه تو الان نباید پیش ا/ت باشی
مین_هو:پسرعموش پیششه
_چی اون پسرهه دوس دارم بکشمش
مین_هو:چرا مگه چیکار کرده
_همش رو مخم راه میره
مین_هو:اره دیشب دیدمش
_خب نگفتی چرا اومدی
مین_هو:اها یادم رفت بگم شاهزاده خانم صبح با پدرش بحثش شده حالش بد شد
با ضرب از سرجام بلند شدم و خیره به مین_هو گفتم
_چ...چی چطور
مین_هو:هی تو چرا ناراحتی
_م...من باید ببینمش
مین_هو:از حال بدش میخوای مطمن بشی
_هی تو چی میگی اون حالش بده ها
سراسیمه از سر جام بلند شدم و شروع کردم قدم برداشت
استرس داشتم نکنه بلایی سرش اومده باشه
به سمت در حرکت کردم و بازش کردم که مین_هو دستم
گرفت متعجب به کار هام نگاه میکرد
مین_هو:عاشقش شدی
فکر نمیکردم همچین سوالی بپرسه واقعا من چم شده بود
خودمم دقیقا جواب این سوال نمیدونستم
چرا وقتی میبینمش کنار اون پسره انقدر عصبی میشم
بوسه هامون به اونا که فکر میکنم تپش قلبم
میره روی ۱۰۰۰ نمیتونستم حرفی بزنم
فقط نگاهی به مین_هو انداختم که خودش انگار از تو چشمام همه چی رو خوند
با رها کردن دستم در باز کردم و بیرون رفتم اره دیگه هیچی مهم نبود باید ا/ت رو میدیدم
مین_هو:هی قرار نبود عاشق بشی
با حرفی که زد حسی که به ا/ت داشتم بیشتر احساس میکردم ولی ایندفعه با حرفی که زد دیگه واقعا نتونستم ساکت بمونم
مین_هو:فکر نمیکردم خانوادتو به دختر بفروشی
عصبی به سمتش قدم برداشتم و محکم کوبوندمش به دیوار پشت سرش
لایک40+
کامنت150+
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
۲۰.۷k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.