criminal case part4 🕖📔🎞️🖋️
criminal case part4 🕖📔🎞️🖋️
پارت قبل پایان فلش بک بود
از زبان جونگ کوک
تو همین حین یدفه چیزی ذهنمو مشغول کرده بود پر شده از یه سری سوالاتی که تا به حال بهشون توجه نکرده بودم
باید برم عمارت
بعد از سر قبر رفتم همون عمارتی که قبلا توش زندگی می کردیم خونه ای که بعد از عروسی آوردمش اونجا و بهش قسم خوردم که تمامی روزای زندگیش با من تبدیل به بهترین خاطرات زندگیش شه و تا آخر عمر ازش مراقبت میکنم
چه وعده های دروغی... نه تنها بدترین و زجرآور ترین خاطرات زندگیشو براش ساختم بلکه کاری کردم که تبدیل به یه کابوس شه
حالا هم که مرده و نتونستم به وعده هام درست عمل کنم
حتی نتونستم کسی که تموم زندگیمه رو نجات بدم... و حالا اون دیگه مرده
دور تا دور عمارتو نگهبان گذاشته بودن چون هنوز درحال تحقیق و برسی بود پلمپ شده و غیر سکونت بود
وقتی وارد عمارت شدم دنبال سرنخی بودم که قبلاً به سرم نزده بود حتی فکرشو هم نکرده بودم شاید این همون مدرکیه که ثابت میکنه چه اتفاقی برای ات افتاده و مجرم واقعی کیه
تهیونگ هم همراه من بود ولی ترجیح دادم خودم تنهایی آجر به آجر عمارتو برسی کنم نمی تونستم به هرکسی اعتماد کنم هرکی ممکنه باشه
همونطور که جای رد خون هنوز رو زمین باقی مونده بود حتی در صورتی که بعد از گرفتن دی ان ای پاکش کردن هنوز اثراتش روی زمین بود که تا اتاق خواب ادامه داشت
اول از حمام شروع می شه بعد اطراف تخت و دیوار هاش پرده هم کنده شده بود
بعد رو تخت و در آخر جریان خون تا پایین پله ها تموم میشه
مدرکی از تجاوز یا سو استفاده جنسی رو نشون نمیده اما چرا از حموم شروع میشه؟
بیشتر اتاق و حمام رو گشتم که پایین رو شویی جایی که کمترین دید رو داره یه کارتی رو پیدا کردم که مال شرکتی بود که تهیونگ مسئولش بود
من یادم نمیاد تهیونگ پاشو تو این عمارت گزاشته بود حداقل تا بعد از عروسی
حتی وقتایی که مشکل و دعوا بین من و ات بود هیچ وقت از تهیونگ نخواستیم که پاشو تو عمارت بزاره تا مشکالاتمونو حل و فصل کنه
اما از ازدواجمون سال ها میگذشت تقریباً نزدیکای ۴ سال بود قبل از به قتل رسیدن ات
تو همین حین که داشتم تو سرم صحنه پردازی می کردم صدای تهیونگ رو از از پشت در شنیدم
تهیونگ: چیزی دستگیرت شد؟
➖: تهیونگ وقتایی که من عمارت نبودم تو اینجا بودی؟
تهیونگ: برای چی باید می اومدم؟
معلومه که نیومدم تازه تو خودت دوربین های مداربسته رو گوشه به گوشه ی اینجا کار گذاشتی
اما وقتی صحنه ی جرم کاملا از اول تا آخرش از فهرست حذف شده دوربین ها کاملا از کار افتاده بودن اما ساعت ها کاملا منظم سر جای خودشون بودن
تو صفحه ی مانیتور دفترم وقتایی که ات رو میپاییدم که چیکار میکنه و چیکار نمیکنه اون روز هیچ چیز غیر منتظره ای رو مشاهده نکردم....
پارت قبل پایان فلش بک بود
از زبان جونگ کوک
تو همین حین یدفه چیزی ذهنمو مشغول کرده بود پر شده از یه سری سوالاتی که تا به حال بهشون توجه نکرده بودم
باید برم عمارت
بعد از سر قبر رفتم همون عمارتی که قبلا توش زندگی می کردیم خونه ای که بعد از عروسی آوردمش اونجا و بهش قسم خوردم که تمامی روزای زندگیش با من تبدیل به بهترین خاطرات زندگیش شه و تا آخر عمر ازش مراقبت میکنم
چه وعده های دروغی... نه تنها بدترین و زجرآور ترین خاطرات زندگیشو براش ساختم بلکه کاری کردم که تبدیل به یه کابوس شه
حالا هم که مرده و نتونستم به وعده هام درست عمل کنم
حتی نتونستم کسی که تموم زندگیمه رو نجات بدم... و حالا اون دیگه مرده
دور تا دور عمارتو نگهبان گذاشته بودن چون هنوز درحال تحقیق و برسی بود پلمپ شده و غیر سکونت بود
وقتی وارد عمارت شدم دنبال سرنخی بودم که قبلاً به سرم نزده بود حتی فکرشو هم نکرده بودم شاید این همون مدرکیه که ثابت میکنه چه اتفاقی برای ات افتاده و مجرم واقعی کیه
تهیونگ هم همراه من بود ولی ترجیح دادم خودم تنهایی آجر به آجر عمارتو برسی کنم نمی تونستم به هرکسی اعتماد کنم هرکی ممکنه باشه
همونطور که جای رد خون هنوز رو زمین باقی مونده بود حتی در صورتی که بعد از گرفتن دی ان ای پاکش کردن هنوز اثراتش روی زمین بود که تا اتاق خواب ادامه داشت
اول از حمام شروع می شه بعد اطراف تخت و دیوار هاش پرده هم کنده شده بود
بعد رو تخت و در آخر جریان خون تا پایین پله ها تموم میشه
مدرکی از تجاوز یا سو استفاده جنسی رو نشون نمیده اما چرا از حموم شروع میشه؟
بیشتر اتاق و حمام رو گشتم که پایین رو شویی جایی که کمترین دید رو داره یه کارتی رو پیدا کردم که مال شرکتی بود که تهیونگ مسئولش بود
من یادم نمیاد تهیونگ پاشو تو این عمارت گزاشته بود حداقل تا بعد از عروسی
حتی وقتایی که مشکل و دعوا بین من و ات بود هیچ وقت از تهیونگ نخواستیم که پاشو تو عمارت بزاره تا مشکالاتمونو حل و فصل کنه
اما از ازدواجمون سال ها میگذشت تقریباً نزدیکای ۴ سال بود قبل از به قتل رسیدن ات
تو همین حین که داشتم تو سرم صحنه پردازی می کردم صدای تهیونگ رو از از پشت در شنیدم
تهیونگ: چیزی دستگیرت شد؟
➖: تهیونگ وقتایی که من عمارت نبودم تو اینجا بودی؟
تهیونگ: برای چی باید می اومدم؟
معلومه که نیومدم تازه تو خودت دوربین های مداربسته رو گوشه به گوشه ی اینجا کار گذاشتی
اما وقتی صحنه ی جرم کاملا از اول تا آخرش از فهرست حذف شده دوربین ها کاملا از کار افتاده بودن اما ساعت ها کاملا منظم سر جای خودشون بودن
تو صفحه ی مانیتور دفترم وقتایی که ات رو میپاییدم که چیکار میکنه و چیکار نمیکنه اون روز هیچ چیز غیر منتظره ای رو مشاهده نکردم....
۲۸.۹k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.