criminal case part2 🕖📔🎞️🖋️
criminal case part2 🕖📔🎞️🖋️
شبا با فکر اینکه چطوری مرده چشم رو هم نزاشتم چون هربار که به خواب میرم چیزایی رو میبینم که آرزو می کردم ایکاش من بجای اون مرده بودم
از کنار اون همه خبرنگار به سختی رد شدم اما سوالات تکراریشون تمومی نداشت
خبرنگار: آقای جئون لطفاً بگین چرا از همسرتون جداشین
خبرنگار دوم: آقای جئون لطفاً بهمون بگین کیم ات چطوری به قتل رسید
خبرنگار سوم: لطفاً جواب گو باشین
چرا هنوز نتونستین مدرکی از پرونده ی قتل ات پیدا کنین؟
خبرنگار چهارم: لطفاً بگین آیا ات اون روز واقعاً مست بوده و این خود شما بودین که اونو تو تله قاتل ها انداختین چون اون روز خود شما هم مست بودیم
خبرنگار پنجم: اینطور که شواهد نشون میده اون موقع ها شما از هم طلاق گرفته بودین
تظاهر میکردم که اهمیتی به سوالات نمیدم اما در اصل این چیزی نبود که وانمود می کردم
بدون توجه بهشون از محیط دور شدیم و وارد آسانسور شدیم
تهیونگ: بخاطر خبرنگارا...
➖: دیگه عادت کردم
.....
بعد از اینکه کارم تموم شد با این اعصاب داغونم رفتم بالا سر سنگ قبرش اغلب در طول هفته ۳ باری بهش سر میزدم البته زمانایی که وقت بیشتری برای تلف کردن داشتم
➖: غصه خوردن برای چیزی که از دست رفته بی فایدست
اینو میدونم اما بارها گفتم از دست دادن تو برام سخت ترین اتفاق زندگیم بود...
امید وارم منم ببخشی درصورتی که خودم می دونم اگه الان اینجا بودی مشت و لگدم می کردی که باعث رفتنت شدم
هنوز بوی عطرت... حتی یه دونه ی مشکی از موی سرت رو تخته
تختی که شبا میشدی تو بغلم ولو... حتی با وجود اینکه اذیتت می کردم اما هیچ وقت بهم پشت نکردی اما الان دیگه رفتی
ببین کارمون به کجا رسیده که برای همیشه رفتی... آخه (بغض کرده اما خیلی سعی می کنه جلوی خودشو بگیره احساساتی نشه) آخه لعنتی یه دفه ای ترکم کردی حتی نزاشتی به نبودت یکم عادت کنم
شرط
۱۱۰ لایک ۱۰۰ کام
شبا با فکر اینکه چطوری مرده چشم رو هم نزاشتم چون هربار که به خواب میرم چیزایی رو میبینم که آرزو می کردم ایکاش من بجای اون مرده بودم
از کنار اون همه خبرنگار به سختی رد شدم اما سوالات تکراریشون تمومی نداشت
خبرنگار: آقای جئون لطفاً بگین چرا از همسرتون جداشین
خبرنگار دوم: آقای جئون لطفاً بهمون بگین کیم ات چطوری به قتل رسید
خبرنگار سوم: لطفاً جواب گو باشین
چرا هنوز نتونستین مدرکی از پرونده ی قتل ات پیدا کنین؟
خبرنگار چهارم: لطفاً بگین آیا ات اون روز واقعاً مست بوده و این خود شما بودین که اونو تو تله قاتل ها انداختین چون اون روز خود شما هم مست بودیم
خبرنگار پنجم: اینطور که شواهد نشون میده اون موقع ها شما از هم طلاق گرفته بودین
تظاهر میکردم که اهمیتی به سوالات نمیدم اما در اصل این چیزی نبود که وانمود می کردم
بدون توجه بهشون از محیط دور شدیم و وارد آسانسور شدیم
تهیونگ: بخاطر خبرنگارا...
➖: دیگه عادت کردم
.....
بعد از اینکه کارم تموم شد با این اعصاب داغونم رفتم بالا سر سنگ قبرش اغلب در طول هفته ۳ باری بهش سر میزدم البته زمانایی که وقت بیشتری برای تلف کردن داشتم
➖: غصه خوردن برای چیزی که از دست رفته بی فایدست
اینو میدونم اما بارها گفتم از دست دادن تو برام سخت ترین اتفاق زندگیم بود...
امید وارم منم ببخشی درصورتی که خودم می دونم اگه الان اینجا بودی مشت و لگدم می کردی که باعث رفتنت شدم
هنوز بوی عطرت... حتی یه دونه ی مشکی از موی سرت رو تخته
تختی که شبا میشدی تو بغلم ولو... حتی با وجود اینکه اذیتت می کردم اما هیچ وقت بهم پشت نکردی اما الان دیگه رفتی
ببین کارمون به کجا رسیده که برای همیشه رفتی... آخه (بغض کرده اما خیلی سعی می کنه جلوی خودشو بگیره احساساتی نشه) آخه لعنتی یه دفه ای ترکم کردی حتی نزاشتی به نبودت یکم عادت کنم
شرط
۱۱۰ لایک ۱۰۰ کام
۳۸.۹k
۰۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.