پارت
پارت ۲۹
مدرسه وارثان
لنی نه این طوری نیست
کوک پس چی
لنی خجالت میکشم(آروم و خجالتی)
کوک از چی من
لنی ....
کوک پس همین
جین هه شما دوتا ما هم هستیم ها
کوک باشه
آسا خب بیاین ادامه بازی
جیمین و یونا راست میگه
*دوباره دارن بازی میکنن*
"بطری رو چرخوندن"
تهیونگ از لورا میپرسه
تهیونگ خیلی خوب شد
لورا چی خوب شد
تهیونگ دارم برات
لورا چی
تهیونگ عع بحث نکن جرعت یا حقیقت
لورا حقیقت
تهیونگ شت
لورا چرا اونوقت
تهیونگ برنامه هام بهم خورد
لورا چه برنامه هایی
لنی اه بس کنید
یونا راست میگه
تهیونگ باشه خب یه کاری که دوست داری با هم بکنیم
لورا تا صب بیدار موندن و فیلم دیدین
تهیونگ پس که این طور
"تق تق"
کوک یا خدا کیه
ا.ل شما بچه ها الان بدینجا چیکار میکنید(عصبی)
آسا خ....خب...
جین آقای لی ببخشید اومد بود بازی کنیم
ا.ل زود برین توی اتاقتون تا خانم ...(یادم نمیاد فامیلش رو ولی همونی که خواهر زاده کوک رو دوست داره)
دخترا باشه
ا.ل خیلی خب من رفتم ولی حواسم هست
همه باشه
آسا خب ما بریم
جین پس خدافظی من رو بد
آسا خدافظ
*جین دست آسا رو گرفت و کشید توی بغلش*
* جین لباشو قونچه کرد*
آسا باشه
ویو راوی
آسا یه بوسه سطحی روی لبای جین کاشت
جین ذوق کرد
و دخترا خدافظی کرد
و رفتن
فردا صبح
#فیک ##فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_از_جونگکوک #فیکشن #رمان_از_بی_تی_اس #رمان_تهیونگ #چندپارتی #تک_پارتی #مدرسه_وارثان
مدرسه وارثان
لنی نه این طوری نیست
کوک پس چی
لنی خجالت میکشم(آروم و خجالتی)
کوک از چی من
لنی ....
کوک پس همین
جین هه شما دوتا ما هم هستیم ها
کوک باشه
آسا خب بیاین ادامه بازی
جیمین و یونا راست میگه
*دوباره دارن بازی میکنن*
"بطری رو چرخوندن"
تهیونگ از لورا میپرسه
تهیونگ خیلی خوب شد
لورا چی خوب شد
تهیونگ دارم برات
لورا چی
تهیونگ عع بحث نکن جرعت یا حقیقت
لورا حقیقت
تهیونگ شت
لورا چرا اونوقت
تهیونگ برنامه هام بهم خورد
لورا چه برنامه هایی
لنی اه بس کنید
یونا راست میگه
تهیونگ باشه خب یه کاری که دوست داری با هم بکنیم
لورا تا صب بیدار موندن و فیلم دیدین
تهیونگ پس که این طور
"تق تق"
کوک یا خدا کیه
ا.ل شما بچه ها الان بدینجا چیکار میکنید(عصبی)
آسا خ....خب...
جین آقای لی ببخشید اومد بود بازی کنیم
ا.ل زود برین توی اتاقتون تا خانم ...(یادم نمیاد فامیلش رو ولی همونی که خواهر زاده کوک رو دوست داره)
دخترا باشه
ا.ل خیلی خب من رفتم ولی حواسم هست
همه باشه
آسا خب ما بریم
جین پس خدافظی من رو بد
آسا خدافظ
*جین دست آسا رو گرفت و کشید توی بغلش*
* جین لباشو قونچه کرد*
آسا باشه
ویو راوی
آسا یه بوسه سطحی روی لبای جین کاشت
جین ذوق کرد
و دخترا خدافظی کرد
و رفتن
فردا صبح
#فیک ##فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_از_جونگکوک #فیکشن #رمان_از_بی_تی_اس #رمان_تهیونگ #چندپارتی #تک_پارتی #مدرسه_وارثان
- ۷.۲k
- ۲۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط