اروم دست یون و گرفت و بلند شد

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂

𝙥𝙖𝙧𝙩²⁵

اروم دست یون و گرفت و بلند شد
یهو تعادلشو از دست داد سریع رفتم سمتش و زیر بغلشو گرفتم و از پله ها رفتیم بالا

دنیز: امیدوارم پسرا رفته باشن
یون: چرا؟
دنیز با خنده گفت: نمیخوام ببینن که مربی هاشون از یه دختر کتک خوردن
ا/ت: هیییی من چمه مگه

دنیز: هیچی هیچی غلط کردم
با اینکه هنوز گردنش درد میکرد دس از شوخی برنمیداشت..

داشتیم میرسیدیم که پسرا داشتن با تعجب مارو نگاه میکردن.....


البته حقم دارن یکی از مربی هاشون دماغش خونی بود اون یکی هم اش و لاش بود اونقدی که زیر بغلشو گرفتیم چون نمیتونست درست راه بره

یکیشون سریع به خودش اومد و گفت: مربی حالتون خوبه چه بلای سرتون اومده

دنیز: چیزی نیس خوبیم خوبیم

یون با خنده گفت: فقط از یه دختر کتک خورده چیزیش نیس
و بعد با صدای بلند شروع کرد به خندیدن

دنیز با حرص گفت: خودت داره از دماغت خون میاد بعد منو مسخره میکنی
و بعد اونم شروع کرد به خندیدن

سوهیون: ا/ت تو مربی و زدی؟!!

تا خواستم چیزی بگم که یون گفت: صدای پای ا/ت موقعی که داشت میاومد پایین پیش ما اومد بعد دنیز گف بیا ببینیم بعد چند ماه چقد بدنش امادگی داره و بیا قافلگیرش کنیم
بعدشم که خودتون میبینید دیگه.


یهو صدای خنده ی اشنایی بود سرمو چرخوندم عععع این که جیمینه

اون اینجا چیکار میکنه

جیمین با خنده گفت: باورم نمیشه از ا/ت کتک خورده باشین

دنیز و گذاشتیم رو صندلی که گفت: دهنتووووو ببنننندددد

خنده جیمین بیشتر شد و روبه پسرا گفت: شماها برین تو اتاقاتون دیگه از ساعت تمرینتون گذشته

اونام از خدا خواسته سریع رفتن

یهو جیمین روبه من گف: دختر تو خجالت نمیکشی مربیتو میزنی

با دهنی باز نگاش کردم و گفتم: ببخشید که تو تاریکی بهتون حمله کردم و نشد بزنینم ولی ایشالله دفعه بعدی میزارم

بعد صدای خنده هر ³تاشون اومد
دیدگاه ها (۳)

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²⁶..... بیخیالشون شدم و رفتم سمت اسانسور طب...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²⁷از رینگ اومدیم بیرون و روی صندلی نشستیم ه...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²⁴که زودتر از اون با پا محکم زدم تو شکمش دس...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²³ا/ت: سوهیون الان نیم ساعته رفتن به نظرت ب...

"سرنوشت "p,30...۱۰ مین بعد ....ماشین جیهوپ جلوی کلبه ی چوبی ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۲

شوهر دو روزه. پارت۷۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط