بچه ها ببخشید امروز وقت نکردم بنویسم فردا دو تا پارت می ز

بچه ها ببخشید امروز وقت نکردم بنویسم فردا دو تا پارت می زارم




خب راستش
احساس می کنم که خیلی تنهام 🙂🙃
همیشه وقتی یکی میگه چی شده یک لبخند ساده می زنم و میگم اوکیم 🙂
ولی از درون دارم می میرم 🖤💔
همه دلشون می خواد خودک*شی کنن چون از زندگی خستن
ولی من دلم می خواد خودک*شی کنم چون بعد مرگم همه بگن ای کاش بیشتر بهش توجه می کردیم _ای کاش بیشتر باهاش حرف می زدیم و توی سختی ها به جای اینکه نگاهش می کردیم این اتفاق نمی افتاد
این حرفا خیلی توی ذهنم تکرار میشه می دونی........
یکی از دوستام بهم گفت : سوگند خیلی خوبه که انقدر ب ی خیالی از حرف هیچ عالم و ادمی ناراحت نمیشی و اخه ادما باهات ظلم کنن بازم با دوستی باهاشون ادامه می دی و اصلا ناراحت نمیشی
خب راستش من پنجم که بود ( کلاس پنجم)
۴ بار پیش روانشناس رفتم تا تونستم به این حالت ارامش برسم
اخه من همیشه اروم ترین ادم بین اطرافیامم 😅
ولی می دونی.... دیگه واقعا دارم از درون نابود میشم....
میشه لطفا توی لینک نا شناسی که توی بیوم گذاشتم یک ذره باهام هم دردی کنن و اگه باهام هم درد هستید اونجا برام داستان خودتونو بگید؟ 🙂🖤💔
دیدگاه ها (۷)

『𝕃𝕠𝕧𝕖 𝕞𝕖 』ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟞ویو* انا امروز رفتم شرکت چه عجیب این سری دقی...

بچه ها میشه ایده برای سناریو بدین می خوام سناریو بنویسم

۱_سه هیون ۲_ سونگ هو ۳_انا ۴_یوری

『𝕃𝕠𝕧𝕖 𝕞𝕖 』ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟛انا : من رفتم به مارم برسم یوری : باشه می بی...

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط