اهوی من
اهوی من
پارت۴
علامت ارمان داداش اهو-
علامت اهو
-اهو میخوای عروس بشی
چی نه بابا اصلا نمدونم خواستگار کی هست
-نگا کن اگه ادم خوبی نباشه ولی پولدار باشه به جان خودم اگه قبول کنی خودکشی میکنم
کصخلی برار
-بخاطر پول با ادم بدی ازدواج نکنی هااا
نخیر همچین کاری نمکنم تا موقع ک ادم مناسب پیدا نکنم همنجا بر دل تو هستم
-پس باید یک دبه بگیرم
چرا دبه بگیری؟
-چون میخوام ترو بندازم توش 😂😂
نمکدون برو خودتو بمال به خیار ایشششش
داداشی بعد این خواستگاری میایی بریم روستا مترسک
-چیکار کنیم اونجا
بعد از توضیح دادن موضوع
-باشه من هرکاری که بتونم میکنم ک حال ترشیدمون خوب بشه میام باهات
اول ترشیده عمته دومم ک مرسیییییی
خودمو ارایش کردم و لباس ک مامانم دوخته بود پوشیدم دیگ شب شده بود
صدای زنگ خونه به صدا امد متوجه شدم خواستگار ها امدن
من تو اتاق بودم و منتظر بودم ک بابام صدام بزنه ک بابام صدا زد وقتی نشستن متوجه شدم اسم پسره اراد اسم مامانش هم سوگل
علامت اراد×
علامت اهو-
علامت سوگل مامان اراد=
بابا اهو÷
مامان اهو"
من رفتم پیششون ک مامان پسر بلند شد به تعریف کرد من ک چقدر دختر خوشگلی پسر هم بلند شد یک سلام کرد نشست ولی خیلی مشکوک بود و میدونی چی بدتر اذیتم میکرد از موقع ک اینا وارد خونمون شده بودن فضا خونمون سنگین شده بود
رفتم پیش مامانم نشستم در گوشش گفتم
-مامان فضا خونه خیلی سنگینه یک جوری گرمه انگار وسط خونه اتیش روشن کرد
"هیس بشین سرجات
×من همسایه کسی هستم ک دخترتون پرستاری بچشون میکنه من هروز ایشون میبینم و ازشون خوشم امده
-ببخشید ولی به شمارو به یاد نمیارم
نمدونم ولی وقتی بهم نگاه کرد دهنم قفل شد اصلا نمتونستم حرف بزنم
=اراد خیلی از دخترتون تو خونه میگ شما هرچی شرطون باشه اراد نه نمگه
÷ما خب همنجوری ک میبینید وضعیت مالی خوبی نداریم ما میخوایم دختر ما با کسی ازدواج کنه ک دستش به دهنش برسه زندگیشو تامین کنه و برای مهره از الان بگم هزارتا سکه
"مرد هزارتا خیلیی(اروم)
=باشه قبول اراد هم قبول میکنه دختر شما برای ما خیلی ارزش داره خیلیی (بعدشم یک نیش خنده زد)
×میشه من برم با اهو خانوم تو اتاق صحبت کنم
"بله اهو مادر پاشو برین صحبت کنین
-انگار اون منو به سمت خودش میکشوند نمتونستم صحبت کنم
نشستیم رو تخت
"میدونی من میخوامم ک .......
پارت۴
علامت ارمان داداش اهو-
علامت اهو
-اهو میخوای عروس بشی
چی نه بابا اصلا نمدونم خواستگار کی هست
-نگا کن اگه ادم خوبی نباشه ولی پولدار باشه به جان خودم اگه قبول کنی خودکشی میکنم
کصخلی برار
-بخاطر پول با ادم بدی ازدواج نکنی هااا
نخیر همچین کاری نمکنم تا موقع ک ادم مناسب پیدا نکنم همنجا بر دل تو هستم
-پس باید یک دبه بگیرم
چرا دبه بگیری؟
-چون میخوام ترو بندازم توش 😂😂
نمکدون برو خودتو بمال به خیار ایشششش
داداشی بعد این خواستگاری میایی بریم روستا مترسک
-چیکار کنیم اونجا
بعد از توضیح دادن موضوع
-باشه من هرکاری که بتونم میکنم ک حال ترشیدمون خوب بشه میام باهات
اول ترشیده عمته دومم ک مرسیییییی
خودمو ارایش کردم و لباس ک مامانم دوخته بود پوشیدم دیگ شب شده بود
صدای زنگ خونه به صدا امد متوجه شدم خواستگار ها امدن
من تو اتاق بودم و منتظر بودم ک بابام صدام بزنه ک بابام صدا زد وقتی نشستن متوجه شدم اسم پسره اراد اسم مامانش هم سوگل
علامت اراد×
علامت اهو-
علامت سوگل مامان اراد=
بابا اهو÷
مامان اهو"
من رفتم پیششون ک مامان پسر بلند شد به تعریف کرد من ک چقدر دختر خوشگلی پسر هم بلند شد یک سلام کرد نشست ولی خیلی مشکوک بود و میدونی چی بدتر اذیتم میکرد از موقع ک اینا وارد خونمون شده بودن فضا خونمون سنگین شده بود
رفتم پیش مامانم نشستم در گوشش گفتم
-مامان فضا خونه خیلی سنگینه یک جوری گرمه انگار وسط خونه اتیش روشن کرد
"هیس بشین سرجات
×من همسایه کسی هستم ک دخترتون پرستاری بچشون میکنه من هروز ایشون میبینم و ازشون خوشم امده
-ببخشید ولی به شمارو به یاد نمیارم
نمدونم ولی وقتی بهم نگاه کرد دهنم قفل شد اصلا نمتونستم حرف بزنم
=اراد خیلی از دخترتون تو خونه میگ شما هرچی شرطون باشه اراد نه نمگه
÷ما خب همنجوری ک میبینید وضعیت مالی خوبی نداریم ما میخوایم دختر ما با کسی ازدواج کنه ک دستش به دهنش برسه زندگیشو تامین کنه و برای مهره از الان بگم هزارتا سکه
"مرد هزارتا خیلیی(اروم)
=باشه قبول اراد هم قبول میکنه دختر شما برای ما خیلی ارزش داره خیلیی (بعدشم یک نیش خنده زد)
×میشه من برم با اهو خانوم تو اتاق صحبت کنم
"بله اهو مادر پاشو برین صحبت کنین
-انگار اون منو به سمت خودش میکشوند نمتونستم صحبت کنم
نشستیم رو تخت
"میدونی من میخوامم ک .......
۶.۷k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.