فیک عوضی قلدر (p8)

ویو ات ؛ تو اتاقم بودمو داشتم‌ موهامو شونه میزدم که دیدم گوشیم داره زنگ میخوره دیدم هیونجین گوشیو برداشتم
هیونجین : سلام ات خوبی
ات : سلام خوبم کجایی
هیونجین : یکی از دوستام حالش بد شده دارم‌ میرم پیشش
ات : ای وای واقعا ؟
هیونجین : اره زنگ زدم بهت بگم ببخشید امشب نمیتونم پیشت باشم عزیزم
ات : اشکال نداره عشقم مواظب خودت باش اومدی خبر بده
هیونجین : باشه حتما
ات ؛ گوشیو قطع کرد ، هیی هیونجین واقعا خیلی مهربونه همیشه به فکر دوستاشه خیلی دوسش دارم

ویو هیونجین ؛ ساعت نه شده جلوی در بار منتظر سویون بودم که دیدم یهو اومد
سویون : اهه هیونجین من اومدم
هیونجین : خوش اومدی سویون ، بریم تو
سویون : بریم
هیونجین ؛ رفتیم داخل بار و نشستیم به پیش‌خدمت گفتم برامون نوشیدنی بیاره
سویونو کشوندم توی بغلم
سویون : هیونجین میدونستی خیلی جذابی
هیونجین : اره میدونم توام خیلی خوشگلی بیبی
هیونجین ؛ شروع کردیم به خوردن ولی هر دومون
هیونجین : سویون میدونی من خیلی دوست دارم
سویون : واقعا ؟ منم دوست دارم اوپا
هیونجین : پس اگه یه کاری ازت بخوام برام انجام میدی ؟
سویون : معلومه که انجام‌ میدم
هیونجین : میدونستم تو همون دختری هستی که لازمش دارم
سویون : واقعا ؟ میخوای امشب با هم باشیم ؟
هیونجین : معلومه که میخوام
هیونجین ؛ رفتم از مسئول بار کلید یه اتاق گرفتم همراه سویون رفتم طبقه بالا توی اتاق ۱۴ رفتیم داخل و درو بستم..

شرط: ۸۵ Like
دیدگاه ها (۳۱)

(EVIL LOVE ( PT7

فیک عوضی قلدر (p9)

فیک عوضی قلدر (p7)

فیک عوضی قلدر (p6)

رمان جیمین ( خیانت) پارت ۲

عشق بی پایان من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط